اخبار هنری : منتقد فیلم بودم و دیگر نبودم، کارگردان تئاتر بودم و دیگر نبودم با بهترین نشریات فرهنگی همکاری میکردم و دیگر هیچ نشریهای نبود، نمایشنامهای در کارگاه نمایش تهران در نوبت اجرا داشتم و کارگاه دیگر نبود، معلم بودم و دیگر نبودم. به ته دنیا پرتاب شده بودم و رنگ و قیر و میخ و سمباده میفروختم. همه بر باد بودیم و با باد میرفتیم و بر خاک میشدیم. آیا میتوانم ادامه دهم؟تا اینکه خبر آمد که کتاب تاریخ سینمای ایران به قلم مسعود مهرابی منتشر شده است. مهرابی در این کتاب بیش از هر منتقدی از نقدهای من نمونه آورده بود. در حالی که عمر نقدنویسی من حتی به هفت سال هم نمیرسید. پس آنچه بودم چندان بیهوده نبود و آنچه نوشتم به تاریخ پیوسته بود.
تهران و عصر یک روز زمستانی و دیدار با مهرابی و هوشنگ گلمکانی و عباس یاری و احمد طالبی نژاد و دیگران! قول و قرار برای کار، همکاری پیوسته و مداوم و سی و چند ساله با ماهنامه فیلم. مهرابی بود و اکنون دیگر نیست و انگار دوباره به ناکجا پرتاب شدم. مهرابی آرام رفت و روی دست کسی نماند و باعث آزار کسی نشد و به رهایی رسید. ما نمردیم و روزی خواهیم مرد و مهرابی مرده است و دیگر هرگز نخواهد مرد.
تسلیت به هوشنگ گلمکانی و عباس یاری و شاهین شجری کهن و محمد شکیبی و یاران دیگر. ماهنامه فیلم عشق مهرابی بود و امیدوارم یاران بکوشند و چراغ این خانه تا زمان بی زمان روشن بماند.
یاداشت بهزاد عشقی درباره درگذشت مسعود مهرابی
سیدرضا اورنگ