اخبار هنری : درباره رفتار شهاب حسینی دربرابر موضعگیری مسعود کیمیایی در جشنواره فجر امسال
در پی جدلی که به خاطر جشنواره فجر بین هنرمندان درگرفت اتفاق معناداری رخ داد. شهاب حسینی مسعود کیمیایی، استاد هنریاش را خطاب قرار داد. در این خطابه تصویری علت تحریم جشنواره فجر را از طرف او ضعف خودش در فیلمسازی بیان کرد. معمولا جدال بین هنرمندان باید ساختار و زبان تفاوتی با جدال مثلا بین فوتبالیستها بکند. تا قبل از این موضعگیری در فرمهای قابل تاملتر همیشه این جدالهای بین هنرمندان را بخشی از تاریخ هنر میکرده است. اما اینروزها هنرمندان سعی در خلق تصاویری از خودشان دارند که در بهترین حالت در زبالهدانی تاریخ قرار میگیرد. اساسا آن میز مخصوص که پشتش هنرمندان مینشینند و خیلی بیتفاوت است با میز مخصوص فوتبالیستها جایی جز مسایل رسانهای بیاهمیت است؟ مسعود کیمیایی موضع خود را از طریق قلم و نامه بیان میکند و شهاب حسینی از پشت میز نمایشی برای رسانههای حواشیطلب. همین فرم بیان این دو دیدگاه متضاد تا جایی روشنکننده تفاوتشان هم است.
مسئله اینجا است که اگر هنرمندان هم به آنچه از خود بر جای میگذارند اهمیتی ندهند دیگر این همه حاشیه بر سر تفرقه یا وحدت بین هنرمندان معنایی دارد؟ شهاب حسینی دقیقا این کار را علیه کارگردانی کرد که در عرصه ماندگاری حرفی برای گفتن دارد و برای همین این رخداد حالتی نمادین نیز دارد. درواقع این جدال تقابل دو ایده است. ایده شهاب حسینی ایده حفظ بقای جریانی از هنر است که دیر یا زود به زبالهدانی تاریخ میرود و آنقدر آسیبپذیر است که هرگز بدون اضافهکاریهای پشت صحنه دوامی نخواهد آورد و به قول او نیاز به فداکاری دارد. درحالی که هنر واقعی درواقع باید بدون تلاش هوادارنش مانند بنایی استوار از گزند محفوظ بماند. هنرمندی که به هر قیمتی خودش را به این جریان مردنی بچسباند خودش هم زودگذر خواهد شد. آیا اساسا چنین تصاویری از هنرمندان خودش شبیه دهانه سیاهچاله هنر زودگذر نیست؟
این تقابل را میشود از زوایای دیگر نیز بررسی کرد. مسعود کیمیایی با تحریم جشنواره فجر به نوعی سعی کرده است بر حسب وظیفهاش به عنوان یک هنرمند رفتار کند. اینکه در روش انجام وظیفهاش که واکنشی معنادار به یک فاجعه بوده است انتخاب درستی کرده یا نه بحث دیگری است. اما شهاب حسینی وظیفهای را بر عهده گرفته که جز وظایف یک هنرمند نیست. وظیفه او بیشتر وظیفه همصنفی بودن است. او صرفا میخواهد رونق صنعت فیلمسازی اطرافیانش نیفتد. این تقابل، تقابل سینمای ایران است. سینمایی که دیگر وظایف هنری در آن بیاهمیتتر شدهاند تا اینکه به خاطر تاثیرش برای یکبار هم که شده مورد توجه قرار گرفتند. تا قبل از این وظیفه همصنفی بودن جای خود را به وظیفه هنری داده است. وظیفه اینکه حتما کار دوست فیلمسازت را تبلیغ کنی. وظایفی از قبیل وظایف مخصوص سلبریتیها که ربطی به وظایف هنری ندارد. اما وظیفه احترام به استاد جز کدام از این دو دسته میشود؟
حمید توران پور