اخبار هنری : ایستاده میان دو قطبیها/ برای فریدون جیرانی و جایگاه مهماش در سینمای ایران/ یادداشتی از حسین لامعی
یک- فریدون جیرانی، بزرگترین ژورنالیستِ وارد شده به عرصهی فیلمسازی در ایران است. او پیش از انقلاب، خبرنگارِ سینمایی بوده و از سال ۶۰، پا به عرصهی فیلمنامهنویسی گذاشت و به سرعت تبدیل به فعالترین فیلمنامهنویس دههی شصت شد. سال ۷۰، «نرگس» را برای رخشان بنیاعتماد نوشت و سال ۷۷، یک سال پس از «انتخاباتِ دوم خرداد» و آغازِ شکافی بزرگ مابین سنتِ عرفی و مدرنیتهی عرفی در ایران، دومین فیلم بلند سینمایی خود را مقابل دوربین برد. «قرمز»، با بازی فروتن و هدیه تهرانی، پیرامون همان شکاف هولناکی بود که دیگر وارد خانههای مردم شده بود.
دو- جیرانی را میتوان کتابِ زنده «تاریخ سینمای ایران» دانست. با حافظهای عجیب، که تاریخِ «گفته» و «ناگفته»ی این سینما را از بَر است. و البته با این تفاوتِ مهم نسبت به دیگران که او فقط تاریخنگار و پژوهشگر نیست؛ صاحبِ نگاه است و تحلیل؛ و همین جهانبینی، دریچهی ذهنی و تحلیلیاش در این فضا، او را «خاص» و «ویژه» کرده.
سه- جیرانی، سینماگر-ژورنالیستی است که سلایقاش، مرز ندارد. از فیلمهای سعید روستایی دفاع میکند و در کنارش، به ستایشِ «لاتاری» مهدویان برمیاید. پشتیبان فیلمهای گروه «هنر و تجربه» میشود و در کنارش، مدافع فیلمهای سینمای بدنه و تجاریست. از سینمای کیمیایی و کیارستمی و مهرجویی تمجید میکند و در همان حال، برای ملاقلیپور کف میزند و آثار قدیم و جدیدِ حاتمیکیا را تحسینبرانگیز میداند. این، دلیلش آشفتگیِ ذهن و «دو سَره بار زدن» و «همه را با هم داشتن» نیست، برعکس؛ در جیرانی، این دلیلش ذهنِ باز و دوری از قطببندیهای رایجِ سیاسی و مرزبندیهای چیپ و سطحپایینِ هنریست. دلیلش، خورهی فیلم بودنِ فریدون جیرانی است. جیرانی، هنوز یک عاشقِ سینماست.
چهار- جای جیرانی، «کافهآپارات» نیست. جای جیرانی، آنتن زندهی تلویزیون است. جیرانی اکنون باید تولید و اجرای برنامهای مهم و جریانسازِ سینمایی در تلویزیون را برعهده داشته باشد، نه آنکه در برنامهای اینترنتی دیده شود. تا جایی که میدانیم، مدیران تلویزیون روی او گارد و حساسیتی ندارند. پس چرا او دور ایستاده؟ چرا بیرون است؟ فراموش نکنیم؛ «هفت» ِ جیرانی بهترین هفتِ دوران بود. نقصهایی داشت اما، متنوع بود و سرپا و منحصر به فرد. جیرانی توانسته بود بِرَند یک برنامهی تازه تاسیسِ سینمایی را به سرعت در کنار بِرندِ یک برنامهی باسابقهی فوتبالی به نام «نود» بنشاند. این، کار مهمی بود که او و تیمش از پساش برآمدند.
پنج- با همهی این احوال، مهمترین و جدیترین ویژگی جیرانی را جای دیگر باید جست: «تغییراتِ شگفتِ او در عرصهی فیلمسازی». برخلاف همهی سینماگران، او هرچه پیش آمد و سناش بالاتر رفت، جای آنکه محتاطتر شود، آوانگاردتر شد. جای آنکه بیحوصله و عصا به دست شود، رادیکالتر شد. فیلمهای یک دههی اخیرش را ببینید. جیرانی خود را پرتاب کرد به دنیایی از تجربیاتِ نوین و آزمودن پیچیدهترین ساختار و فرمهای سینمایی. تجربیات متنوعی در دکوپاژ، شکلدهیِ میزانسن، قاب، رنگ، نور، طراحیِ صحنه و درآوردنِ اتمسفرهای جدید. تجربیاتی که از «پارکوی» به آرامی در سینمای او شکل گرفت و در «خفگی» و «آشفتگی» به اوج خود رسید. میتوان علاقهمند به این آثار نبود، میتوان فیلمهای گذشتهاش را بیشتر پسندید اما نمیتوان جهانِ فرمالیستی آثار جدیدش را نادیده گرفت. تجربیاتِ دقیق و منسجمی که برای بسیاری از جوانانِ فیلمساز و علاقهمند به سینما، کلاسِ درست است و آموزشِ رایگانِ فیلمسازی. تاسفآور اما آنکه امروز چنین فیلمسازی، برای اکران چنین فیلمهایی، به دستانداز میخورَد و در اکران و پخش، کارش گیر میکند. سینمایی که سالنها و پردههایش پُر از آثارِ لوس و پوک و مبتذل است، پخشِ آثار جیرانی را بایکوت میکند و او را برای اکرانِ فیلماش، سر میدواند. چرا؟ زیرا تصمیم گیرندههایی بر مّسند سینما هستند که «هنر»، هیچگاه مسئلهشان نبوده و نیست. تصمیمگیرندههایی که تنها پروپاگاند و جُنگ شادی میخواهند. سینمای ایران، در این شرایطِ تلخ و تاریکش، به امثال جیرانی بیش از همیشه نیاز دارد. ایستادهتر، و سرحالتر از قبل.