اخبار هنری: داستانهای ابرقهرمانان، یکی از مقولههای پرمخاطب و پولساز سینما محسوب میشود. در دورهای از سینما که جلوههای ویژه و ساخت این دسته آثار، سختتر از زمان حال بود، فیلمهای ابرقهرمانانه متمرکز بر یک اثر در طول دو سال میشد، اما اکنون شاهد اکران فیلمهای بیشتری در طی یک سال هستیم. اما آیا سینمای ابرقهرمانانه ارزشی برای آنتاگونیستهای خود قائل است؟ آیا تا کنون در سینما شاهد ضدقهرمانی بینظیر و هیولایی واقعی بودیم؟ در زمان حال، بسیاری از ضدقهرمانها با جوکر از فیلم «شوالیه تاریکی» مقایسه میشوند، اما چرا جوکر نولان که توسط هیث لجر بازی شده است، تا به این اندازه موفق بوده؟ آیا تنها بازی لجر عاملی بر این جریان بوده است یا نوشتار قدرتمند برادران نولان سبب شکلگیری ساختاری شده است که اکنون در سینمای ابرقهرمانان از ضدقهرمان و نقش آنها صحبت میکنیم؟
میتوان گفت، مخاطبان سینما پس از مشاهده قدرت قهرمانانی همچون سوپرمن و بتمن، خسته شدهاند و اکنون نیازی جدی و حیاتی به ضدقهرمانهایی بهتر است. اکنون مخاطبان؛ شخصیت، هدف و گذشته کارکترهایی همچون بتمن را میدانند و آگاه هستند که او از چه جایی آمده و چه سرنوشتی داشته و هدف او چیست و این علم سبب میشود تا نگاهها به نقطه مخالف بتمن و شرورهای داستان کشیده شود، اینکه؛ این ضدقهرمانها چه چیزی برای گفتن دارند. در بین آثار منتشر شده توسط استودیو سینمائی DC، جوکر از فیلم شوالیه تاریکی، همچنان پرطرفدارترین و جاودانهترین شخصیت محسوب میشود و حتی بازی جک نیکلسون در قالب این شخصیت از فیلم «بتمن» نیز، نتوانسته بخشی از آن قدرت سینمائی لجر را به تصویر بکشد، اما چرا؟ اینکه چگونه جوکر بازی شده توسط لجر به این سطح از جاودانگی و تعرفی جدید از استاندارهای ضدقهرمانانهی سینما تبدیل شده است؟
پاسخ این سوال در فیلمنامهی برادران نولان و ترکیب آن با بازی بسیار خوب هیث لجر میباشد، اینکه با ارسال این فیلمنامه برای لجر، او دیگر آن بازیگر دوست داشتنی سینما نبود و غرق شدن در این فیلمنامه و ساختاری که برای جوکر در نظر گرفته شده بود، عاملی بر افسردگی و در نهایت خودکشی بازیگر استرالیایی شد. بر اساس مدارک منتشر شده، لجر در روزهای آخر زندگی خود به افسردگی از منتظر پوچی زندگی رسیده بود و حل شدن شخصیت خود او با آن چیزی که جوکر شوالیه تاریکی را شکل میداد، عامل مرگ او میباشد. کریستوفر نولان در اولین گام از شکلدهی شخصیت جوکر، او را قدرتمند نشان میدهد. در بیانی کلی، آثار قهرمان محور زمانی معنا میشوند که شخصیت قهرمان چیزی را وقف یا هزینه رفتار خود کند. در این بین میتوان به «بتمن آغاز میکند» اشاره کرد که بروس وین خانه پدری خود را از دست میدهد و تمام تارخچه خاندان خود را برای شکست راسل الغول فدا میکند و این فداکاری در نهایت به موفقیت و شکل دهی یک قهرمان منجر میشود. ضدقهرمانها همیشه باید از قدرت بیشتری نسبت به قهرمان برخوردار باشند تا بتوانند با قدرت بیشتر، ضعیف بودن قهرمان را نشان دهند و در نهایت قدرت ضعیفتر که همان قهرمان داستان است، با رفتاری خاص و منحصر به فرد، خود واقعیاش را نشان میدهد و به معنای هیرو بودن برسد.
ضدقهرمان قدرتمند و غیرسنتی
اما آیا جوکر در شوالیه تاریکی قدرتمند است؟ در فیلم تمام تکلونوژی در دسترس بتمن است، او از اداره پلیس کمک میگیرد و حتی دادستان شهر و شهردار نیز با او همکاری میکنند و همه چیز باب میل اوست، تا جایی که بروس وین میخواهد از صحنه کنار برود و قدرت را به سیستم درست و سالمی بدهد که اکنون دیگر به او نیازی ندارند. نولان با هدف مشخصی بیان میکند که همه چیز همانطوری است که باید باشد و وجود بتمن دیگر فایدهای ندارد، چرا که قدرت در ظاهر به بتمن تعلق دارد، اما حقیقت امر این است که جوکر شخصیت قدرتمند داستان میباشد. نولان از همان فرمول تکراری اما به شکل بسیار استادانهای استفاده کرده است. جوکر از آن نظر قدرتمند است که میداند، این نظر و شرایط مساعد به جهت حضور نمادی همچون بتمن است و اگر بتمن به تاریکی هل داده شود، همه چیز دگرگون خواهد شد. از این روی، جوکر به کابوسهای بتمن حمله میکند. جوکر قدرتمند است، ولی نه از آن جهت که پول دارد، بلکه از آن جهت قدرتمند است که میتواند به راحتی به بتمن ضربه بزند و او را ناتوان نشان دهد.
آتشزدن کوهی از پول و دیالوگ مشهور آلفرد در توصیف جوکر خطاب به بروس وین، نشان میدهد که جوکر نه تنها قدرتمند است و قدرت را در پول و ثروت نمیبیند، بلکه او علاوه بر حمله به کابوسهای بتمن، همچنان یک شخصیت عمیق واقعی است. در مقالهای عنوان کرده بودیم که بتمن شخصیتی ایدهآل گرا میباشد و جوکر کاملا متضاد با آن است، در حقیقت جوکر نگاهی حقیقی به ذات انسانها دارد. بتمن باور دارد که با دستگیری خلافکارها و با به زندان انداختن آنها، میشود ذات آنها را تغییر داد، چرا که بتمن باور دارد، خوبی در تمام انسانها حتی یک قاتل زنجیرهای دیده میشود و فقط نیاز به بیدار کردن آن است. اما جوکر نگاهی ایدهال گرایانه ندارد و انسان و ذاتش را همانگونه است که دوست دارد و نگاه میکند. او بیان میکند که در فلسفه انسانشناسی، حقیقت امر سفر به ناخودآگاه ویرانی است و فساد چیزیست که در همه وجود دارد. جوکر به هیچ چیزی اعتقاد ندارد. او به پول اهمیتی نمیدهد و آن را آتش میزند، هنگامی که بتمن او را از برج به پایین پرتاب میکند، میخندد و به زنده بودن یا مرگش، هیچ اهمیتی نمیدهد و البته دو داستان متفاوت برای زخمهای روی صورتش تعریف میکند چرا که برایش اهمیتی ندارد که این زخمها چگونه شکل گرفتهاند. در بیانی ساده؛ جوکر یک نهیلیسم یا پوچگرایی مطلق است و در تلاش است تا این پوچی را به بتمن که همان نماد موفقیت ظاهری گاتهام در از بین بردن فساد است، از بین ببرد.
هنگامی که جوکر، تقلید کنندگان بتمن را گروگان میگیرد و فیلم شکنجه و دلیل تقلید کردنشان را میپرسد و سپس آنها را به قتل میرساند، از بتمن میخواهد تا خود را تحویل قدرت دهد و هویت واقعی خود را مشخص کند. در این زمان، بروس وین به این سوال میرسد که هدف جوکر چیست؟ آلفرد در جواب به بروس وین میگوید: “گاهی اوقات انسانهایی هستند که برای پول دست به جنایت نمیزنند، آنها دنبال هرج و مرج هستند و برای کشتن آنها باید کل جنگل را آتش زد”. آلفرد داستانی از یک دزد و الماس دزدیده شده تعریف میکند و به بروس وین میگوید که اگر به دنبال از بین بردن واقعی جوکر است، باید او را از جایی که زاده شده است، از بین ببرد و باید او را از جامعه پاک کند. اما حقیقت ماجرا آن است که در داستانهای قهرمان و ضدقهرمان، نقطهای بعنوان برخورد و تقابل وجود دارد و آن همان روبرویی دو کارکتر سیاه و سفید است. اینکه هدف شخصیت مثبت و منفی داستان، متضاد با یکدیگر میباشد و این تضاد سبب میشود تا آنها با یکدیگر به مبارزه و تقابل برسند. اما جوکر و بتمن نولان در شوالیه تاریکی، اینگونه نیستند. هر دو یک هدف دارند اما مسیر رسیدن آنها به این هدف متفاوت میباشد. بتمن و جوکر، هر دو به دنبال «روح گاتهام» هستند و برای رسیدن به آن و نشان دادن خود واقعی گاتهام، دو مسیر متفاوت را در پیش میگیرند. بتمن با مبارزه با خلافکاران و زندانی کردن آنها مبارزه میکند و برای خود حد و مرز قائل میشود اما جوکر در مسیری متفاوت و در جهت رسیدن به روح گاتهام، سعی دارد تا هرج و مرج ایجاد کند و هویت واقعی انسانها را در شرایط سخت نشان دهد. بتمن باور به خوب بودن دارد و جوکر به ذات شیطانی هر انسان باور دارد. دو مسیر متفاوت اما هدفی یکسان سبب میشود تا جوکر در برابر بتمن قرار بگیرد و در بازجویی بگوید؛ “من تو را نمیخواهم بکشم، تو (بتمن) من را کامل میکنی”. جوکر حقیقت را میگوید، بتمن متصور است که جوکر به دنبال کشتن اوست اما او در تلاش است تا مانع خود را از بین ببرد و هویت و روح واقعی گاتهام را فعال کند. از نظر جوکر، گاتهام یک بمب غیرفعال است که نیاز به چاشنی مورد نیاز خود دارد. او ضربه میزند و این کار را به درستی انجام میدهد. جوکر شاید نتوانسته باشد تا از طریق خود مردم گاتهام به روح گاتهام و ذات پلید انسانها برسد اما در نهایت موفق میشود.
انگیزه و هدف
سوال مهمی در ساخت آثار اخیر سینمای ابرقهرمان مطرح میشود؛ اینکه هدف از فعالیتهای شرورانه لکس لوتر در فیلم «بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت» چیست؟ سوال بهتر این است که «انگیزه» آنتاگونیستهای داستان و فیلمهای قهرمانمحور چیست؟ دومین عنصر سازندهی شخصیت جوکر که باعث میشود تا مخاطب او را درک کند، انگیزه او میباشد. اینکه انگیزه و خواستهی جوکر مشخص میباشد. جوکر به دنبال بیان یک ایده و دیدگاه بعنوان یک شخصیت نهیلیسم میباشد. انگیزههای مشخص جوکر، عاملی است که او تمام رفتارش را عقلانی بیان میکند. شاید انگیزه و هدف برای کارکتر آنتاگونیست داستانهای ابرقهرمانی چندان مطرح نباشد، اما این طرح ویژه عاملی است که جوکر نولان تفاوت بسیاری با دیگر کارکترهای سینمای ابرقهرمانی ایجاد کرده است. مثالهای بسیاری جهت مقایسه این عنصر در آثار مختلف سینما میباشد؛ به طور مثال لکس لوتر از فیلم «طلوع عدالت» یا استیپنولف از فیلم «لیگ عدالت» که البته مثالهایی نیز از سینمای مارول استودیو نیز وجود دارد، ایرادی که در ساختار موفق سینمای مارول به شدت مخاطبزدا میباشد و البته باید خاطر نشان شد که مارول استودیو این ایراد بزرگ را برای بزرگترین ضدقهرمان چند سال اخیرش، یعنی «تانوس» برطرف کرده است و با بسط داستانی و حتی ساخت فیلمی همچون؛ «انتقامجویان: سنگهای ابدیت» سعی کرد تا این کارکتر را توضیح و نگاه و انگیزههای او را به شکل کاملا قابل درکی بیان کند. البته مارول استودیو پیشتر با ساخت فیلم «ثور» و با توضیح کامل از شرایط روانی و هویت واقعی ضدقهرمانی خودش، «لوکی» توانست انگیزه را به شخصیت منفی خود تزریق کند و مخاطب بتواند شخصیت لوکی را بیش از پیش و بسیار بیشتر از دیگر شخصیتهای منفی این جهان سینمائی درک کند. اما این رویه در سینمای DC تا حدودی نادیده گرفته شده است و پس از جوکر که به شکل کامل و بینقصی شاهد انگیزه و اهداف او هستیم (هدف: روح گاتهام)، این رویه شخصیتپردازی را تا حدودی در ژنرال زاد از فیلم «مرد پولادین» و اوشن مستر در فیلم «آکوامن» شاهد هستیم.
ضدقهرمان پیروز و موفق
سومین عنصر در موفقیت فیلم نولان، پیروزی شخصیت ضدقهرمان میباشد. در ظاهر داستان، مردم گاتهام برنده هستند و بتمن به باور خود پیروز میشود. مردم بیگناه کشتی خلافکاران و زندانیان گاتهام را منفجر نمیکنند همچنین در آن سو، خلافکاران، انسانهای بیگناه را نمیکشند. بتمن موفق میشود اما جوکر به فلسفه خود میرسد. در حقیقت شکست بتمن هنگامی رخ میدهد که او وارد بازی جوکر میشود. هنگامی که از فساد موجود در اداره پلیس استفاده میکند و دادستان شهر گاتهام، «هاروی دنت» را در کنار معشوقه وین و دنت، «ریچل داوز» میدزدد. در این هنگام و با طرح این بازی کوچک، همه چیز تغییر میکند و جوکر برنده بازی نهایی میشود. بتمن یک حق انتخاب دارد و او هاروی دنت را نجات میدهد و ریچل کشته میشود که البته دانستن هویت واقعی بتمن و عشق بین ریچل و بروس وین، عاملی است تا جوکر این بازی خطرناک را با هدفی مشخص جلو ببرد. بتمن به هدف نجات ریچل میرود اما با هاروی دنت روبرو میشود و او را نجات میدهد و در نهایت، جوکر با دنتی برخورد میکند که از شدت غم و ناراحتی تنها به یک “هل” نیاز دارد. آن چیزی که در پایان فیلم شوالیه تاریکی شاهد هستیم، پیروزی مطلق جوکر است. اگر هاروی دنت بعنوان یک شیاد یاد شود، تمام فعالیتهای مبارزه با فساد و گانگسترهای گاتهام بینتیجه میماند و آنها به خانهی اول باز خواهند گشت و اگر او را قهرمان معرفی کنند و بتمن را محکوم به فرار، در آن زمان جوکر نزد گوردون و بتمن پیروز ماجراست اما این طرح از دید عموم پنهان میماند. هدف جوکر در هر حال به نتیجه رسیده است، اینکه دنت یک شرور معرفی شود یا یک قهرمان؛ در هر حال او سقوط کرده است و جوکر پیروز شده است. جوکر پیروز میشود و نشان میدهد که انسانهای خوب سقوط میکنند و ذات شیطانی که بتمن در تلاش برای زنده کردن آنهاست، وجود ندارد و تمام ایدئولوژی و باورهای بتمن، توهم و محکوم به شکست میباشد.
ضدقهرمانی با رفتارهای واقعی و قابل درک
عناصر قدرت بیشتر ضدقهرمان نسبت به قهرمان به روشی ناتعارف، درک شخصیت منفی و انگیزه و هدف او در کنار روایتی قابل باور قرار میگیرد و سبب میشود تا جوکر به عمق استخوان مخاطب نفوذ کند. آیا سکانس کشتنهای جوکر با استفاده یک قلم توسط نیکلسون را به یاد دارید؟ تا چه اندازه واقعی بودند؟ تا چه اندازه قابل انجام است؟ اینکه در بین جمعیت، آدم بکشید و کسی با شما کاری نداشته باشد و شما فرار کنید، این سکانسها جذاب هستند و البته شوکه کننده اما هرگز باورپذیر نیست. نولان، جوکر خود را باورپذیر نشان میدهد. تمام رفتارهای جوکر از مضمون رئال پیروی میکند. او مدادی را روی میز قرار میدهد و سپس یک خلافکار را با آن میکشد که کاملا انجام شدنی است و این کار را جادو و غیب کردن، میخواند. جوکر یک بیمارستان بزرگ را منفجر میکند که کاملا باورپذیر است. ورود زمینه رئال و انجام کارهای انجام شدنی، عاملی است تا جوکر باورپذیرتر باشد، اینکه رفتارهای او شدنی است و جهانش نیز قابل درک است.
هدف از تمام این عناصر، درک شخصیت «جوکر» توسط مخاطب میباشد، اینکه او را لمس کنیم و بشناسیم. اینکه جوکر فقط یک بازی و رفتارهای شیطانی با خندههایی عصبی کننده نباشد. جوکر نولان با بازی هیث لجر به این علت جاودانه میباشد که کارکتر او بر خلاف بسیاری از شخصیتهای منفی سینما، انگیزهای مشخص شده دارد. قدرت از نگاه او به فلسفهاش در قبال با زندگی باز میگردد و تک تک لحظاتی که او خلق میکند، همگی واقعی و انجامپذیر است. جوکر به روایت نولان، قابل شناسایی و حس است. او به چیزی اهمیتی نمیدهد و زندگی برای او یک جوک بزرگ است ک سعی دارد این جوک و هویت واقعی انسانها را به بتمن اثبات کند. در پایان این سفر غمانگیز و تراژیک، نولان بتمن را شکست میدهد. بتمن به تاریکی تبعید میشود و جوکر در تمام ابعاد موفق میشود، جوکر موفق میشود تا گاتهام را به چنگ بگیرد. هنگامی که بروس وین معتقد بود که با وجود هاروی دنت دیگر نیازی به شوالیه تاریکی یا بتمن نیست، جوکر هر دوی آنها را از گاتهام میگیرد. جوکر، دنت را به تاریکی مطلق میبرد و در نهایت او را با خشم و انگیزهای که درون خود دارد، از بین میبرد و همچنین با رفتارش باعث میشود تا بتمن خود را تبعید کند، چرا که جوکر به خوبی میداند، بتمن به جهانی سالم باور دارد و مرد خفاشی داستان، نمیتوان اجازه دهد تا دنت بعنوان یک دیوانه از بین برود و جوکر به اهداف خود برسد. موفقیت نهایی جوکر، عاملیست تا «شوالیه تاریکی»، فیلمی برای جوکر و تشریح افکار یک ضدقهرمان باشد. در پایان داستان جوکر و بررسی دلیل موفقیت او، احساسی که نولان سعی در انتقال آن دارد، این است تا او را ضدقهرمان و عضوی از جامعه خود بدانیم، اینکه ممکن است جوکر و افرادی همانند او، در میان ما باشند و ما روزانه با آنها برخورد میکنیم. اینکه جوکر و ایدههایش با ترسیم حقیقت نفس انسان، همیشه پیروز است، چرا که جوکر داستان انسان و هیولای دروناش را تعریف میکند.