اخبار هنری : در دوره جنگ ایران و عراق خبر دستگیری یک نفوذی جنگ در مقامات بالای جمهوری اسلامی منتشر میشود. رهبر انقلاب در سخنرانی اولین بار عبارت سربازان گمنام امام زمان را در توصیف عوامل دستگیری این نفوذی شوروی میگوید. فیلم لباس شخصی داستان دستگیری همین نفوذی یعنی افضلی، فرمانده نیروی دریایی در سال ۶۷ است. لباس شخصی یک فیلم نسبتا بلند به کارگردانی امیرعباس ربیعی است که توانسته نمونه متفاوتی از بازنمایی عملیاتهای اطلاعات سپاه در سالهای جنگ ایران و عراق باشد.
برخلاف اغلب این نوع فیلمها که با سیانور و ماجرای نیمروز آغاز شدهاند، لباس شخصی چندان به عملیاتهای هماهنگ و گروهی نمیپردازد. بلکه حیطه کار این فیلم درباره یک اطلاعاتی تازهکار است که چون ادعاهای او درباره حزب توده جدی گرفته نمیشود مجبور به خودسردی و تکروی میشود. تا جایی که به خود او هم اتهام جاسوس بودن زده میشود. داستان کلیشهای کارآگاهی که بالاسریها ادعاهای او را جدی نمیگیرند در سینمای امروز نمونههای موفقی داشته است اما آیا لباس شخصی یکی از این نمونهها است؟ آیا اساسا لباس شخصی میخواهد در این لایه از روایت موفق باشد؟ مشکل اصلی لباس شخصی همین است. فیلم در پرداخت به ابعاد مختلف چنین روایت مهمی شکست میخورد. ماده خام چنین فیلمی که شامل از هم پاشیدن حزب توده در جمهوری اسلامی، حضور نفوذیها در زمان جنگ و ساز وکار دستگاه سپاه است سنگینتر از چنین پرداخت تک بعدی است. سعی کارگردان برای حضور زندگی شخصی این اطلاعاتی که موفق به رو کردن تشکیلات پنهان حزب توده میشود تنها به چند دقیقه در کل فیلم محدود میشود. در عین حال دقیقههای زیادی از فیلم صرفا به چالش او در برخورد با بالاسریها برای قانع کردنشان میگذرد. این همه دقیقه از فیلم که صرف نمایش عصبانیت، انکار، شک و تردید میشود آن را کسلکننده هم میکند. هرچند بسیاری از این صحنهها جذابیتهای دراماتیکی قابل قبولی دارد.
لباس شخصی موضع بینظیری برای گفتن چنین داستانی انتخاب میکند. موضعی که تا حدی تنشهای روانکاوانه را به نمایش حال و هوای اجتماعی دهه شصت ترجیح میدهد. همچنین این موضع در بازنمایی اعضای حزب توده و اطلاعاتیها بیطرفی ملموسی دارد. این موضع باعث میشود فیلم شعاری یا دارای پیشداوری نباشد. اما کلیت فیلم به بلفعل کردن این موضعگیری کمک نمیکند. عجله کارگردان در سرهمبندی یک داستان طولانی باعث شده است از بسیاری از جزییات و کاراکترهای مهم بدون پرداخت بگذرد. کاراکتر یک ساواکی سابق که سی سال روی پرونده حزب توده کار میکرده است صاف و بدون پیچیدگی بازنمایی میشود. رسیدن به عامل نفوذی چندان از دل پیچ و خمهای روایی غیرقابل پیشبینی نمیگذرد. کاراکتر اصلی فیلم جنبهای جز یکدندگی غیرقابل توجیه از خود نشان نمیدهد آنقدر که دلیل موفقیتاش در این پرونده هم با چیزی جز این همین یکدندگی بازنمایی نمیشود. درواقع تبدیل شدن تاریخ به داستان در این فیلم باعث خلق یک نگاه تازه و شخصیتر به تاریخ نمیشود.
برخلاف دیگر فیلمهایی که سازمان هنری اوج سرمایهگزار آنها بوده این فیلم از حضور چهرههای سینمایی بینصیب است. این ویژگی به نظر نکته مثبتی میآید اما بازیگران چندان فرصت نشان دادن همه پتانسیلهای بازیگری خود را ندارند. فضاسازی فیلم تلاشی معمولی در بازنمایی سالهای دهه شصت است و نمونههای دیگر این نوع سینما موفقتر عمل کردهاند.
حمید توران پور