در سینمای ایران هم گاه به نمونه های بسیار خوبی همچون: «گاو» ساخته داریوش مهرجویی، «قرمز» به کارگردانی فریدون جیرانی و «شیفته» ساخته محمدعلی سجادی برمی خوریم که در نقطه مقابل آنها فیلم های ضعیف زیادی نیز قرار دارند که در گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده اند.
فیلم سینمایی «روشن» ساخته روح الله حجازی که در سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر شرکت کرده و در چهار رشته از جمله بهترین بازیگر نقش اول مرد «رضا عطاران» نامزد کسب سیمرغ شده (که اتفاقا آن را به دست آورد)، یکی از همین دسته آثار است که به «سایکو درام» یا درام های روانشناسانه شهرت پیدا کرده اند.
«حجازی» که فیلمنامه «روشن» هم نوشته اوست، با تکیه بر قهرمان میانسال خود «روشن»، روی مایه های سایکودرام فیلمنامه خود مانور می دهد. وی افتتاحیه مناسبی هم برای فیلمش در نظر گرفته و در عین اینکه روی مشکلات اقتصادی طبقه آسیب پذیر مانور داده، لایه هایی از درون قهرمان خود را به نمایش می گذارد. آدم عشق فیلم و سینمایی که شغل درست و حسابی نداشته و لنگ تامین معاش خود است تا جایی که هشت، نه ماه از اجاره خانه محقرش نیز عقب افتاده است!.
طلاق روشن از همسرش «مریم» که دختری خردسال به نام «ندا» دارند، دیگر مضمون کلیدی روشن است که حجازی به خوبی آن را پرورش داده و به تنهایی هولناک روشن عمق بیشتری می بخشد. ایده عشق او به آرشیو فیلم هایش هم به این تنهایی شکل عمیق تری بخشیده و بخشی از پازل روشن را کامل می کند.
«روشن» به عنوان فیلمی قهرمان محور بسیار متکی بر روشن است که با توجه به لایه های درونی اش فردی بی دست و پا، منفعل و حتی اخته به نظر می رسد که توان نگهداری از خانواده کوچک خود را هم ندارد. همین موضوع کار حجازی را برای کشاندن مخاطب به سمت روشن در مقام قهرمان فیلم را سخت کرده و آن را به پاشنه آشیل فیلم مبدل کرده است. در حقیقت حجازی بیش از اندازه روی این انفعال مانور داده و این موضوع را تا فصل فینال فیلم هم ادامه می دهد.
این فیلمساز، بخش مهمی از تمرکز خود را روی پرداخت شخصیت اصلی اش گذاشته و به همین خاطر هم از سایر شخصیت ها از جمله مریم غافل شده است. به همین خاطر هم مریم به شخصیتی پا در هوا و آسیب پذیر تبدیل شده که به راحتی آلت دست بقیه می شود.
در نقطه مقابل با «سعید» به عنوان یکی از اقوام مریم روبرو هستیم که عالی از کار درآمده و رذالت پنهان وجودش به او عمق بخشیده و به رابطه اش با روشن نیز کیفیت ویژه ای می بخشد که تماشاگر را تحت تاثیر قرار می دهد. روشن به وضوح از کمبود داستان های فرعی رنج برده و به خصوص نیمه میانی آن خالی به نظر می رسد. در این بین تنها سکانس حضور شبانه روشن و سعید در خانه مجردی دوستان سعید، تکانی به فیلم داده و خون تازه ای به رگ های آن تزریق می کند که یک فرار از ممیزی هوشمندانه هم با خود دارد!.
حجازی که در فیلم های قبلی اش پیشرفت تکنیکی قابل ملاحظه ای را نشان داده، در روشن به یک بلوغ تکنیکی رسیده و فرم را کاملا در خدمت محتوا به کار گرفته است. برای مثال می توان به کاربرد رنگ در سکانس های مختلف و بهره دراماتیک کارگردان از آن در فیلم یاد کرد. همین طور اندازه قابی که برای تصاویر فیلمش در نظر گرفته و فشرده بودن فضا را به تماشاگر القا می کند.
رضا عطاران گزینه بسیار خوبی برای ایفای نقش روشن با آن حجم از بی خیالی و انفعال است که بخش هایی از ضعف های موجود در فیلمنامه که کم هم نیستند را پوشش می دهد. «سیامک انصاری» نیز که در نقش های مکمل همیشه خوش درخشیده، در نقش سعید حضور گرم و تاثیرگذاری داشته و شیرینی بازی اش اندکی از سنگینی سیاهی و تلخی حاکم بر فیلم می کاهد.
محمد جلیلوند