اخبار هنری : او اولین سینماگر شرق بود که توجه سینمادوستان غرب را جلب کرد. با شاهکاری مانند “هفت سامورایی” به هالیوود قدرت تصویری و مهارت تکنیکی آموخت و با فیلمی نظیر “راشومون” بیان سینمایی را متحول کرد.
اکیرا کوروساوا در ۲۳ مارس ۱۹۱۰ در توکیو به دنیا آمد. او امروزه در کنار یاسوجیرو اوزو و کنجی میزوگوشی یکی از سه غول سینمای ژاپن به شمار میرود، اما دامنه تأثیر کوروساوا از دو سینماگر دیگر بسی فراتر است. او هنرمندی است که هم منتقدان و فیلمشناسان او را تحسین کردهاند و هم عامه تماشاگران سینما.
سینمای کوروساوا، برخلاف کارهای دو هموطن دیگرش، اوزو و میزوگوشی، بسیار متنوع و پردامنه است. او هر نوع فیلمی ساخته است و آن هم با مهارتی فوقالعاده، از کمدیهای سرگرمکننده، تا فیلمهای رئالیستی عمیق، از قصههای سامورایی تا درامهای جنایی مدرن.
به کنار از سبکها و گرایشهای متنوع، فیلمهای کوروساوا را میتوان به دو دستهی کلی تقسیم کرد: فیلمهای “جیدایگکی” که ماجراهای تاریخی و به ویژه داستانهای اسطورهای قهرمانان سامورایی را روایت میکنند و فیلمهای “گندایگکی” که به درامهای معاصر میپردازند با رویکرد انتقادی به مضامین اجتماعی.
اگرچه کوروساو در هر دو مکتب فیلمهای درخشان و ماندگاری آفریده است، شهرت جهانی او بیشتر مرهون فیلمهای سامورایی است. ساموراییها سلحشوران یا عیارانی مغرور و نیرومند بودند که در سدههای میانه با زور شمشیر از قلمرو فئودالها دفاع میکردند، اما کوروساوا در چند فیلم مانند “هفت سامورایی” سیمایی تازه و مردمی از آنها ارائه داد.
کوروساوا نویسندهای زبردست بود و جزئیات فیلمنامههای خود را با ریزبینی، نکتهسنجی و توازن دقیق تدوین میکرد. بافت دراماتیک قوی، طنز هوشمندانه، ریتم تند، نوآوریهای تکنیکی، فضاسازی و نورپردازی سنجیده از ویژگی های تمام فیلمهای او هستند.
از میان سینماگران ژاپنی، احتمالا کوروساوا بیش از همکارانش به زبان جهانی سینما میاندیشید؛ او نه تنها دستاوردهای سینمای غرب را با کنجکاوی دنبال میکرد، بلکه علاقه داشت با توده تماشاگر غربی ارتباط برقرار کند.
صحنهآرایی، فضاسازی و نقشآفرینی بازیگران او نیز در بالاترین سطح هنری است. بیان تصویری قوی و رسای فیلمهای او موجب شده که او را سینماگری با زبان جهانی بدانند. نفوذ برخی از سبکهای سینمای غرب، به ویژه فیلمهای جنایی و سینمای وسترن در فیلمهای این کارگردان آشکار است.
کوروساوا به ویلیام شکسپیر و فیودور داستایفسکی عشق میورزید. اقتباسهای سینمایی او از آثار شکسپیر (مکبث و شاه لیر)، داستایفسکی (رمان ابله) و ماکسیم گورکی (نمایشنامه “در اعماق”) آثار سینمایی موفقی بودهاند.
سینمای کوروساوا رئالیسمی پراحساس است، که قصد دارد با استفاده از تمام شگردهای نمایشی و افزارهای فنی تماشاگر را با واقعیت ناب و یگانه تحت تأثیر قرار دهد. او وارث شریف و وفادار استادان بزرگ سبک واقعگرایی در ادبیات و سینماست.
در فیلمهایی مانند “زیستن”، “هفت سامورایی” و “دودسکادن” عنصر شعری موج میزند، اما واقعیت در هرحال برجسته و مقاوم باقی میماند، از این روست که سبک بیان او را بازآفرینی شاعرانۀ واقعیت نام دادهاند، که ارج و حیثیت انسانی در آن جایگاهی ویژه دارد.
هنر بزرگ او خلق فضایی واقعی و باورپذیر است و پرداخت روابطی منطقی میان انسانهایی زنده و جاندار. او به ویژه در خلق شخصیتهای کامل فشار زیادی بر بازیگران وارد میآورد، تا آنجا که بسیاری از هنرپیشههای سینمای ژاپن از همکاری با او پرهیز میکردند. اما خود او نیز به اندازه بازیگران، و بیش از آنها، هنگام کارگردانی رنج و زحمت میکشید تا اثری هرچه کاملتر ارائه دهد.
سبک کار کوروساوا در خدمت هدف او یعنی بازآفرینی شاعرانۀ واقعیت بود. او به استفاده از عدسیهای بسته علاقه داشت، که تصویر را اندکی “نرم” میکند و اجازه میدهد که چهره بازیگر از فاصله دور گرفته شود. دوربین نباید زیادی به هنرپیشه نزدیک شود و در بازی او مزاحمت ایجاد کند. در فیلمبرداری معمولا از چند دوربیناستفاده میکرد، تا بازی هنرپیشه با جا به جایی و دخالت مداوم دوربین مختل نشود و حس بازی از بین نرود. این شیوه دست او را در مونتاژ فیلم نیز که معمولا خودش انجام میداد، باز میگذاشت.
کوروساوا استادی کمالگرا بود و برای رسیدن به بهترین تأثیرات سینمایی به طور مداوم و خستگیناپذیر یک صحنه را تکرار میکرد، و گاه بازیگران و همکاران فنی خود را میآزرد. او همیشه با گروهی معین کار میکرد که او را میشناختند و از ذوق و سلیقه او باخبر بودند. کوروساوا نیز از ظرفیتها و تواناییهای آنها اطلاع کافی داشت.
اکیرا کوروساوا، این هنرمند نابغه شرقی، در ۶ سپتامبر ۱۹۹۸ و در سن ۸۸ سالگی بدرود حیات گفت.