اخباره هنری : من در زندگیام به چندین استنلی کوالسکی «اتوبوسی به نام هوس» برخوردهام. حیواناتی عضلانی، بیفرهنگ و پرخاشگری که انگیزه زندگیشان فقط غرایزشان است و هیچوقت به خودشان شک نمیکنند و آگاهیشان از خویشتن خیلی کم است. ولی آنها من نبودم. من آنتیتز استنلی کوالسکی بودم، من طبع حساسی داشتم ولی او مردی زمخت بود با غرایز و کششهای حیوانی سرراست. با این وجود من پیش از بازی در این نقش برعکس خیلی از نقشها هیچ تحقیقاتی نکردم؛ او چکیده تخیل من براساس گفتگوهای نمایشنامه بود. من او را از بطن کلمات تنسی ویلیامز خلق کردم. در سینما اکثر اوقات به علت نبودن داستان قوی بازیگر باید نقشها را خودش بسازد. ولی وقتی بازیگر، نمایشی مثل اتوبوسی به نام هوس را به عنوان زمینه کار خود داشته باشد لازم نیست کار زیادی انجام دهد فقط باید از سر راه کنار برود و بگذارد تا نقش، خودش را بازی کند. این درس بزرگی بود که من از بازی در این نقش آموختم.