اخبار هنری: رایان مورفی (Ryan Murphy) همیشه در برداشت اول تاثیر خوبی روی بیننده میگذارد. سریالهای Nip/Tuck «نیپ تاک»، Glee «شادی»، American Horror Story «داستان ترسناک آمریکایی»، Pose «ژست»، American Crime Story «داستان جنایی آمریکایی» و ۱-۱-۹ … هر وقت یکی از آثار مورفی کارش را آغاز میکند مخاطب جذب آن میشود. این قضیه برای The Politician «سیاستمدار» اولین سریال نتفلیکسی مورفی که طی قرارداد پنج ساله خودش با این سرویس استریم آن را ساخته هم صدق میکند. در همان اپیزود اول سریال The Politician با حضور بن پلت (Ben Platt)، لوسی بوینتون (Lucy Boynton) و زوئی دویچ (Zoey Deutch) و بازیگران مورد علاقه مورفی یعنی جسیکا لنگ (Jessica Lange) و گوئینت پالترو (Gwyneth Paltrow) به نظر میآید با پروژه جذابی روبرو هستیم تا اینکه همه چیز از مسیر منحرف میشود – مثل کمپین شخصیت اصلی پیتون هوبارت (با بازی پلت) که قصد دارد رئیس جمهور آمریکا شود.
پیتون مرد جوان و جاهطلبی است. او قرار است رئیس جمهور آمریکا شود (طبق گفته خودش این یک حقیقت است نه یک آرزو)، و برای رسیدن به این مقام، او ابتدا باید قبل از رفتن به دانشگاه هاروارد رئیس دبیرستان سنت سباستین در سانتا باربارای کالیفرنیا شود. پیتون از بدو تولد شرایط خوبی داشته، و از قشر کارگر جامعه توسط خانواده ثروتمند هوبارت به سرپرستی گرفته میشود. با تلاش مادر باکلاسش جرجینا (با بازی پالترو) که همیشه او را تشویق میکند و با تکیه بر دوست دخترش آلیس (با بازی Julia Schlaepfer) و دوستان صمیمی و مشاوران کمپینش جیمز (با بازی Theo Germaine) و مکآفی (با بازی Laura Dreyfuss) کسی نمیتواند با پیتون مقابله کند. او ذاتا سیاستمدار است و به عقیده خودش کسی است که دبیرستان سنت سباستین به او نیاز دارد. البته تا وقتی که آسترید (با بازی بوینتون) خودش را به عنوان نامزد انتخاباتی رقیب او معرفی میکند. خیلی زود، پیتون، جیمز، مکآفی و آلیس دست به هر کاری زده و از تمام تجربیات سیاستمداران موفق بهره میبرند تا پیتون را به مقامی که فکر میکنند شایسته اوست برسانند.
این برای جذب شدن به اپیزود اول The Politician کافی است (فصل اول شامل هشت اپیزود است که من برای این نقد تمام آنها را تماشا کردم) سریالی که به نظر میآید پتانسیل زیادی برای شکوفایی دارد. در بخش لحنی، The Politician از نظر معرفی چندین شخصیت رنگارنگ یادآور Glee و از نظر برپا کردن کمپین دبیرستانی پرخطر شبیه فیلم Election «انتخابات» است. در بخش طراحی لباس، دیالوگ و محیط کلی داستان شباهتی به آثار وس اندرسون (Wes Anderson) احساس میشود که در تمام لحظات سریال نفوذ میکند. گاهی اوقات این روش جذابی است. اغلب اوقات این فقط راه حلی برای نویسندگان مورفی، برد فالچوک (Brad Falchuk) و ایان برنان (Ian Brennan) است تا دیالوگهای بیهوده، مسخره و مشکلدار خودشان را از زبان شخصیتها بیرون بکشند. این قضیه وقتی بدتر میشود که بیشتر شخصیتها آدمهایی ممتاز و توانمند هستند که طرز رخداد وقایع را تعیین میکنند.
فقط میتوانم خدا را به خاطر وجود پلت شکر کنم. او استعداد و قابلیت این را دارد تا خیلی عالی نقش پیتون را بازی کند، و او را به یک انسان چندلایه و جالب تبدیل کند که مدام در حال فراتر ظاهر شدن از شخصیت محدود خودش است. پلت شخصیت پیتون را به مرد جوانی جاهطلب اما خوشقلب تبدیل کرده، کسی که میتواند حین لحظات پرتنش احساسات متفاوتی از خودش بروز دهد. پیتون توسط این بازیگر انسانیتر شده و با وجود روش تربیت آزاردهندهاش، خیلی زود متوجه میشویم خوشحالی و خوشبختی که او به دنبال آن است را نمیتوان با هیچ مقدار پولی خرید. این سریال همچنین خیلی هوشمندانه به این بازیگر برنده جایزه تونی اجازه میدهد یکبار آواز بخواند و این شاید بهترین سه دقیقه کل این فصل باشد.
پلت نقشآفرینی برجستهای دارد و فقط دلیلش این نیست که مهارت بالایی در بازیگری دارد. متاسفانه بقیه گروه بازیگران، با وجود استعداد و تلاشهای خودشان، همگی زیر سایه پلت قرار میگیرند چون در مقایسه با او کار خاصی برای انجام دادن ندارند. تنها رقبای او از این جهت لنگ و پالترو هستند. این دو حتی وقتی در یک حالت گیر میکنند، این استعداد را دارند تا گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. به لنگ اجازه داده شده در نقش مادربزرگ فریبکار شخصیت دویچ شرارتی که قبلا در American Horror Story: Asylum «داستان ترسناک آمریکایی: تیمارستان» از او دیده بودیم را به نمایش بگذارد. او عوضی و گستاخ است و هر وقت بتواند صحنه را به دست خودش میگیرد.
در مورد پالترو هم، انگار او یک روز سر صحنه حاضر شده و از او فیلم گرفتهاند. بازی او در نقش جرجینا – زنی که ازدواج خوبی داشته، مادری شیفته پسرش است و تا زمانی که اموالش در خطر نباشند اهمیتی به خطرات دنیا نمیدهد – به نظر نسخه مبالغه شدهای از شخصیت خودش در زندگی واقعی است.
بوینتون، دویچ، اشلپفر، جرمین، درایفوس و رانی جونز که نقش اسکای را بازی میکند، تمام تلاش خود را در این سریال انجام میدهند. اما آنها در دام کلاسیک مورفی گیر افتادهاند: آنها نقش شخصیتهایی ساده و سطحی را بازی میکنند که همگی به یک شکل شخصیت پردازی شدهاند. در اینجا هم شاهد حضور یک دختر عوضی پولدار، یک شخصیت رنگین پوست افراطی، یک دختر خجالتی و دو دوست صمیمی پرحرف اما فداکار هستیم. اما آنها چه کسانی هستند؟ انگیزه آنها چیست؟ این بازیگران مستعد کاری بیشتر از نمایش شخصیت سطحی خودشان ندارند.
این یکی از مهمترین مشکلات من با The Politician است. من مورفی، فالچوک و برنان را تحسین میکنم، آن هم برای تزریق هجویه به دنیایی که در آن سیاستمداران امروزی معتقدند یک استراتژی خوب برای موفقیت، انتشار بیانیههای رسمی در رسانههای اجتماعی است. اما در تلاش برای گنجاندن چندین شخصیت مدرن در داستان که هرکدام باید شبیه گروهی از مخاطبان این نسل باشند، این سوال پیش میآید که آیا درست بوده که این سه نفر داستان سریال خود را با این شخصیتها نوشتهاند، و پروژه خود را به بلندگویی تبدیل کردهاند که فقط نکات واضح جامعه را با صدای بلند جار میزند.
سریال The Politician با وجود تمام زیباییهایش و کارگردانی جذابش و نقشآفرینیهای قابل قبولش، هنوز دقیقا نمیداند هدفش چیست یا میخواهد چه مواضع سیاسی خاصی را دنبال کند. پیتون درباره تغییراتی که میخواهد در سنت سباستین انجام دهد ایدههای بزرگی دارد، آن هم تغییراتی دشوار و رویایی که وقتی ۱۷ ساله هستیم فکر میکنیم انجام آنها خیلی راحت است. چون پیتون قلب تپنده سریال است، شاید بتوان گفت چشمانداز سریال این است: تغییر ممکن است، البته اگر به حرف جوانان گوش دهیم.
اما The Politician همچنین از شخصیتهای خودش سوء استفاده میکند. اگر میخواهید به ما بگویید نسل آینده چطور میخواهند دنیا را تغییر دهند – چون به نظرم The Politician قصد چنین کاری را دارد – فقط کافی نیست گروهی از شخصیتهای متنوع نشان دهید که دارای نژادها، جنسیتها و سوابق اجتماعی سیاسی متفاوتی هستند. شما همچنین باید به آنها زمان کافی بدهید تا خودشان را نشان دهند، در غیر این صورت فقط از آنها سوء استفاده کردهاید.
در ابتدای اپیزود اول، یکی از شخصیتها میگوید: “من نمیخوام تو معتبر به نظر بیای. من میخوام تو واقعا معتبر باشی.” این دقیقا نظر کلی من نسبت به این سریال زیبا اما توخالی است. من انگیزه خوب و رویکرد جالبی که زیر سایه جاهطلبی مورفی قرار گرفته را میبینم. من ایدههای نصفه و نیمه درباره سیاست به عنوان ابزاری برای تغییر، تقسیم اقشار مختلف جامعه و اهمیت توجه کردن به وضعیت روحی و روانی را در این سریال میبینم. اما متاسفانه The Politician همیشه روشی مصنوعی و غیرمعتبر برای نمایش این ایدهها انتخاب میکند.
منبع : آریامووی