اخبار هنری : “روزی روزگاری در هالیوود” طبق گفته کوئنتین تارانتینو آخرین فیلم اوست و اگر اینگونه باشد باید اعتراف کرد که پایانی خوب برای خود در نظر گرفته است. در ابتدا میخواهم فیلم “Pulp Fiction” را از کارنامه تارانتینو کنار بگذارم و هرآنچه در ادامه میآید سوای این فیلم است. قطعا پالپ فیکشن الماس درخشان و دور از دسترس کارنامه اوست.
“روزی روزگاری در هالیوود” به عنوان آخرین فیلم تارانتینو به نظر من چکیده و ترکیبی از هر آن چیزی است که سینمای تارانتینو را با آن میشناسیم. از همین عنوان فیلم شروع میکنیم. “روزی روزگاری…”؛ با این عنوان قطعا هر سینما دوستی به یاد #سرجیو_لئونه خواهد افتاد. اما با نگاهی به فیلمهای مورد علاقه تارانتینو خواهیم دید که “خوب، بد، زشت” وسترن اسپاگتی لئونه در سر لیست او قرار دارد. اشارات او در فیلم به وسترن اسپاگتی نیز نشات گرفته از همین امر است.
دیگر فیلم مورد علاقهاش “فرار بزرگ” است که اگر فیلم را ببینید ارجاعاتش را متوجه خواهید شد. همچنین تارانتینو علاقه بسیار خود به سینما و هالیوود دهه هفتاد را، پیش از این در فیلم “Death Proof” نشان داده بود. سبک خاص داستان پردازی و خشونت سینمای تارانتینو نیز در آخرین فیلمش کاملا نمود دارد. و در نهایت پایانبندی فیلم که همانند “حرامزادههای بیشرف”ش دست به تحریف تاریخ میزند آنگونه که خود میپسندد!
از مبحث ارجاعات که بگذریم، باید به محتوای اثر اشاره کرد. هالیوود به طور عام یادآور شکوه، عظمت، فیلمهای پر زرق و برق، ستارههای محبوب و زیبا و حتی ثروت و زندگی لاکچری است، اما آنچه در فیلم “روزی روزگاری…” میبینم در واقع پشت صحنه این زیباییهاست. درست مانند خرابهای که نمایی بسیار زیبا دارد.
فیلم در مورد “ریک دالتون” ستاره رو به افول تلویزیون آن روزهای امریکا و بدلکار اوست. ستارهای که دوران پرفروغش و حتی چهره زیبایش را از دست داده و کمکم به فراموشی سپرده شده است. بدلکار او هم که همچون همدم همواره در کنار اوست، از همان اول هم چیزی نداشته که بخواهد از دست بدهد! بارها در فیلم پشت صحنه فیلمها به نمایش درمیآید که هیچکدام نشانی از عظمت هالیوود و فیلمهایش را ندارد. تارانتینو پا را فراتر میگذارد و محله خرابهای به نام اسپان را به تصویر میکشد که همانند مالکش زمانی شکوهی هالیوودی داشته است.
دیالوگها و موقعیتهای به وجود آمده در فیلم، تارانتینویی محض است! تارانتینو برای نشان دادن خشونتش تا پایان مخاطب را همراه خود میکند و باید گفت شاید، فقط شاید این دلچسبترین خشونت سینمای او بود! ای کاش تاریخ نیز همینگونه رقم خورده بود…
در بعد فرم نیز گفتنیهای زیادی وجود ندارد. تارانتینو از آن دسته فیلمسازانی است که فیلمنامههایش بر سبک کارگردانیاش میچربد! (احتمال اسکار سوم بهترین فیلمنامه او بسیار بالاست) میزانسنها و دکوپاژ تارانتینو بسیار ساده و روان هستند. استفاده از کرین بسیار در فیلم دیده میشود و احتمالا نماهای زیاد از پا در فیلم توجه شما را به خود جلب خواهد کرد. البته برخی آن را به فوت فتیش! بودن تارانتینو نسبت دادهاند! اگر از این اخبار زرد گذر کنیم باید گفت که قطعا نشان دادن پاهای مردان و حتی اسبها نمیتواند به همان دلیل باشد! این سبک کاربردهای زیادی دارد و همچنین نوعی ادای احترام او به سرجیو لئونه است (لئونه از این زاویه در فیلمهایش بسیار زیاد استفاده میکرد). طراحی صحنه فیلم بسیار زیباست و تارانتینو در خلق هالیوود دهه ۶۰ و ۷۰ بسیار خوب و باورپذیر عمل کرده است.
بازیهای بازیگران قابل قبول هستند و احتمالا بیش از همه بازی خوب دیکاپریو شما را جذب خواهد کرد. حضور افتخاری و کوتاه مدت ال پاچینو، احتمالا به این دلیل بوده که پس از پایان فیلم با خود بگویید: “روزی روزگاری هالیوود…!”
در پایان باید اذعان کنم که از نظر من این بهترین فیلم کوئنتین تارانتینوست و میتوان آنرا پایانی زیبا برای یک سبک پرداز پرحرف دانست!
?نمرات فیلم در سایتهای معتبر:
▪️IMDB: 7.9
▪️Metacritics: 83
▪️RottenTomatoes: 85%
▪️RogerEbert: ⭐️⭐️⭐️⭐️