اخبار هنری : با ساعدی ده، پانزده وعده هر شب در مطب او در خیابان دلگشا روی طرح «گاو» کار کردیم. میخواندیم و مینوشتیم و تصحیح میکردیم و نظرات مختلفی داشتیم که رد و بدل میشد و از دل این حرفها و نوشتنها به فیلمنامه «گاو» رسیدیم. اگر داستان «عزاداران بیل» را خوانده باشی میدانی که آن قصه با فیلمنامه ما فرق میکند. آنجا روایت داستان از مردن گاو و شیون و خاکسپاری شروع میشود و جلو میرود. کاری که کردم این بود که از چند داستان دیگر مجموعه «عزاداران بیل» چیزهایی وارد ساختار داستان «گاو» کردم و آغاز و پایان متفاوتی به آن دادم. مسیر تحول مشحسن از یک آدم روستایی معمولی به سمت شخصیت مجنون آنچنانی، حسابی برایم چالشبرانگیز بود. ساعدی هم خوشبختانه بسیار تیزهوش و قبراق بود و قضایا را به طور کامل میگرفت.