اخبار هنری : تودهها خواهان تفرقاند، حال آن که هنر از مخاطبان میخواهد که تمرکز کنند. این دیدگاهی متداول است. اما مسئلهی اساسی این است که آیا این دیدگاه میتواند مبنایی برای تحلیل سینما باشد؟ در این مسئله باید تامل کرد. تفرق و تمرکز بهعنوان دو قطب متضاد را میتوان به شکل زیر تبیین کرد. کسی که در برابر یک اثر هنری تمرکز میکند در واقع جذب آن میشود، بهراستی در آن غرق میشود، همانند آن نقاش چینی افسانهای: نقاشیاش که کامل شد خودش هم به اثرش پیوست و در آن گم شد. در مقابل، تودهی پراکندهاندیش اثر هنری را به خود جذب میکند… دریافت اثر در عین پراکندهاندیشی، وضعیتی که به شکل فزاینده در حال برجسته شدن در تمام حیطههای هنر بوده و از تحولات ژرفی در حوزهی ادراک انسان خبر میدهد، بهترین تبلور خود را در سینما مییابد. سینما، با خصلت ضربهزنندهاش، با این شیوهی دریافت سازگاری دارد. سینما نه تنها با قرار دادن تماشاگر در موضع منتقد بل با اتکا به این واقعیت که چنین موضعی مستلزم هیچگونه دقت نظری نیست ارزش آیینی هنر را پس میزند. تماشاگر یک تجربهگر است، اما تجربهگری بی حضور ذهن.