اخبار هنری : بیمورد نیست اگر بتوان گفت، تریلوژی سینمای جنوب شهر دههی 90 ایران با فیلم «شنای پروانه» تکمیل شده است. اگر در «ابد و یک روز»، سعید روستایی بیشتر به مشکلات خانوادگی یک خانوادهی جنوب شهری توجه کرده و هومن سیدی در «مغزهای کوچک زنگزده» کمی روایتِ جنوب شهری را از خانواده به سمت جرایم پیرامون منطقه کشانده است؛ محمد کارت در «شنای پروانه» توأمان مشکلات خانوادگی را با جرایم و شرارتِ ارازل و اوباش به تصویر میکشد. تنها فیلم +15 جشنواره امسال، یکی از مهمترین فیلمها است. بیمورد نیست که این فیلم در چند روز گذشته از جشنواره، صاحب سانسهای فوقالعادهی متوالی در سینماها بوده است. فیلمنامهی «شنای پروانه» که کار مشترکی از محمد کارت، حسین دوماری و پدرام پورامیری است، به مخاطب احترام میگذارد. دوماری و پورامیری که سال گذشته اولین فیلمشان را در جشنواره فجر حاضر دیدند که البته مورد اقبال داوران و مخاطبان واقع نشد، امسال به وضوح در پرداخت فیلمنامه تلاش بیشتری را به خرج دادهاند. پدیدهای که در سینمای ایران سالها است مورد غفلت قرار گرفته است، استفاده از عنصر قهرمان در بستر فیلمهای اجتماعی است. چرا مخاطب تا انتهای «شنای پروانه» روی صندلی سینما مینشیند و قصه را تا آخر دنبال میکند؟ یکی از مهمترین دلایل این امر، قهرمانسازی فیلم است. از اتفاق، «شنای پروانه» در سکانسهایی شباهت به «مغزهای کوچک زنگزده» دارد، اما وجه افتراق و تمایز این دو اثر، قهرمانسازی «شنای پروانه» است. حجت (با بازی جواد عزتی) که قهرمان فیلم است، برای کشف حقیقت، مسیری را طی میکند و در این مسیر، فراز و فرودهای مختلفی را مشاهده میکند. قهرمانِ «شنای پروانه»، به مانند الگوی کلاسیک قهرمانسازی، نقطهی ضعف دارد. نقطهی ضعفش، پنج سال زندانی است که متحمل شده است. حجت از خود مردم است، دغدغهاش، دغدغهای کسانی است که سالها در جنوب شهر زندگی کردهاند و میخواهند از آنجا فرار کنند. حجت از محلهاش دل کنده و به همراه همسرش از آنجا رفته، اما حادثهای او را دوباره به آن محله میکشاند؛ محلهی قدیمیای که یک بار در آن به خاطر حادثهای گرفتار شده است. نمیخواهد دست به کار خلاف بزند، تا جایی کوتاه آمده و چراغ خاموش دنبال حقیقت میرود، ولی وقتی مشکلات سر او آوار میشود و به دلیل دِینی که به پروانه –زنِ برادرش – دارد، قید همهچیز را میزند و فقط دنبال جواب پرسشش است. در نهایت جواب پرسش را هم مییابد. در دو راهی عمل کردن یا نکردن قرار میگیرد، وقتی مخاطب از سالن سینما راضی بیرون میآید، مشخص است که از رفتار شخصیت قهرمان در پایان داستان نیز راضی است. الگوی داستان کاملا متناسب با الگوی شاهپیرنگی است که رابرت مککی در ساختار فیلمنامه از آن سخن میگوید. فیلم قهرمان دارد. قهرمان دست به عمل میزند و فعال است. زمانش خطی است. پایانش بسته است. قهرمان کشمکش بیرونی با جامعه، خانواده و محیط واقعه دارد. روایت منطبق بر روابط علت و معلولی است. واقعیتهای فیلم پایدار و یکپارچهاند.
همین الگوی کلاسیک و حرکت روی آن باعث شده که مخاطب راضی از سالن سینما بیرون بیاید. با این حال، ریتم فیلم یکدست نیست. به خصوص این مورد، در انتهای فیلم بیشتر به چشم میآید. با تدوین مجدد سکانسهای انتهایی، این مشکل رفع خواهد شد. کارِ محمد کارت در هدایت بازیگران و بازی گرفتن از آنها قابل ستایش است. طناز طباطبایی و پانته آ بهرام با نقشی کوتاه اما اثرگذار شاهد مثال این بازی گرفتن کارگردان هستند. اما نقطهی طلایی کار کارگردان، جدا کردن امیر آقایی از نقشهایی است که او تا به حال بازی کرده است. امیر آقایی این بار نقشی کاملا متفاوت را ایفا میکند. گنده لاتی که ما در جامعهی امروز ایران به وفور شاهد آن هستیم. بازی جواد عزتی که شخصیت اصلی فیلم است، در ابتدا شباهتی به بازیهای قبلیاش دارد اما تقریبا پس از گذشت یک سوم ابتدایی داستان، به یکباره ورق برمیگردد و جواد عزتی هم نقشی قابل توجه را ایفا میکند. کاندیدا شدن بازیگران این فیلم در بخشهای اصلی و مکمل جشنواره دور از ذهن نخواهد بود.
این فیلم جزء معدود فیلمهای سالیان گذشته است که آغاز، میانه و پایان دارد. با اینکه پایان فیلم کمی کُند است و با ضرباهنگ سراسر فیلم همخوان نیست اما به هر حال کارگردان، برای اثرش نقطهی پایانی را متصور شده است. همین نشان میدهد که فیلمنامهنویسان و کارگردان به شعور مخاطبشان توهین نمیکنند. در انتهای فیلم، در پلانی، مردم محله از حضور پلیس خوشحال هستند و میخندند که آرامش به محله بازگشته است. مخاطب فیلم هم پس از پایان فیلم، با لبخند رضایت از سالن سینما خارج میشود که این مورد نشان میدهد که فیلم کار خود را به درستی انجام داده است.
کارت، فضای فیلمهای کوتاه و مستند خود را در این فیلم دوبارهسازی کرده است. بهطور مثال در فیلم کوتاه «بچهخور» او فضای خانهای را نشان میدهد که محل قمار است. نوجوانی شبها در آنجا کار میکند و یک شب اتفاقاتی در آنجا میافتد. این فضا و لوکیشن در «شنای پروانه» بازسازی شده است. در سکانسی که حجت به قمارخانه رفته، فضای فیلم کوتاه «بچهخور» بازسازی شده است.
نورپردازی فیلم از ابتدا تا انتها، یکدست و قابل قبول است. گریمها نیز بسیار چشمگیر هستند. به خصوص گریم امیر آقایی و پانته آ بهرام که باعث خلق شخصیتهای جدیدی از این دو بازیگر شده است. طراحی صحنهی فیلم نیز در خدمت اثر است. امید است این فیلم و فیلمهایی از این دست با تکیه به فرمول آشنای سینمای دهههای قبل یعنی قهرمانسازی و قهرمانپروری راه را برای حضور تماشاگران در سالنهای سینما هموار کنند.
حمید توران پور