اخبار هنری : فرامرز قریبیان را از نقش کوتاهی که در فیلم «بیگانه» ساخته مسعود کیمیایی داشت به یاد داریم؛ بازیگری که در کنار بهروز وثوقی در فیلم «گوزنها» سر زبانها افتاد و حالا همه منتظر هنرنمایی او در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر با فیلم «خروج» آخرین ساخته ابراهیم حاتمیکیا هستیم؛ فیلمی که قریبیان از آن خیلی تعریف کرده است! پوران درخشنده که سابقه همکاری خوبی با فرامرز قریبیان در فیلم «رویای خیس» دارد، از او و ماهیت هنرمندان پیشکسوت سینما که کمکار یا فراموش میشوند، گفته است؛ حرفهای مهمی که به ظاهر همه میدانیم و در عمل سربه هواییم.
بارها دیدهایم در سینمای کشورمان بازیگرانی که هم کارنامه درخشانی دارند، هم خودشان دوست دارند کار کنند و در صحنه حضور داشته باشند، به دلایلی مدتی از بازیگری دور میشوند و در واقع سینما از موهبت وجود آنها بینصیب میشود. فرامرز قریبیان از آن دست بازیگرانی است که شاید توقع داریم سینما بیشتر پذیرای او باشد و امسال با فیلم تازه ابراهیم حاتمیکیا در جشنواره فیلم فجر حضور خواهد داشت. شما این روند را تا چه حد به تغییرات مدیریتی و تاثیر آن در نگاه و عملکرد سینماگران مربوط میدانید؟
فکر نمیکنم خیلی به روند مدیریتی ارتباط مستقیمی داشته باشد. تغییرات مدیریتی بیشتر زمانی احساس میشود که آثار رو به ضعف رفته و تولیدات به سمت بیمحتوایی پیش بروند و نظارت کارشناسانهای بر کیفیت فیلمها نباشد. در مورد فرامرز قریبیان همه میدانیم که او بازیگر گزیدهکاری است. او اصلا به سادگی نقشی را نمیپذیرد و اگر احساس کند فیلمی که به او پیشنهاد شده جای کار دارد، بازی در آن را میپذیرد. با توجه به تجربه همکاریای که در فیلم «رویای خیس» با هم داشتیم، میدانم که چقدر بازیگر دقیق و بااخلاقی است. قریبیان خیلی هنرمندانه عمل میکند و بسیار در بازیگری خلاق است. اگر او اینگونه انتخاب میکند که وقفههایی در روند بازیگریاش در سینما دیده میشود، حتما انتخاب درستی است و از دانش قریبیان نسبت به کارش میآید. ابراهیم حاتمیکیا هم با انتخاب او برای بازی در فیلم تازهاش حتما این ویژگیهای مثبت فرامرز قریبیان را میداند و او را مناسب نقش مورد نظر تشخیص داده است. فکر میکنم ما سینماگران باید ضعفهای فیلمنامههایمان را برطرف کنیم تا بازیگران قوی به خاطر مشکلات فیلمنامه آثار را رد نکنند. فضای ناامن شغل بازیگری همیشه هنرپیشهها را میترساند و سینما باید علاوه بر رفع این ناامنی از روزمرگی هم جلوگیری کند. سرمایهها سریع به دست برخی افراد میرسد و آنها دست به تولید میزنند؛ به نظر من این سینما مطلوب نیست.
مشکلات مربوط به ورود و خروج سرمایهها در سینما تا چه حدی میتواند در کنار گذاشتن برخی بازیگران قدیمی یا روی کار آوردن عدهای به خاطر صرفا پول موثر باشد؟ چقدر امکان دارد کارگردانان به خاطر نیازهای مالی برخلاف میلشان مجبور به استفاده از چهرههایی شوند که با خودشان پول به سینما میآورند و همین امر جلوی همکاری با قدیمیترهای این حرفه را بگیرد؟
سینمای ما در شرایطی قرار گرفته است که بازیگران مشخصی یکسری فیلمهای خاص را بازی میکنند و فقط با گریم تلاش میشود آنها را در فیلمهای مختلف به شکلهای گوناگونی درآوریم. این محدودسازی نقشها به عدهای مشخص درست نیست. ما باید در همه ژانرها اثر تولید کنیم و تنوع نقش در سنین و طبقات اجتماعی مختلف داشته باشیم تا همه بازیگرها به کار گرفته شوند. نباید بازیگری که سنی از او گذشته را کنار بگذاریم و یک بازیگر جوان را به زور مسن کنیم تا به نقش نزدیک شود! وقتی بازیگر قابلی برای بازی در همان سن وجود دارد، چرا باید اینگونه عمل کنیم؟ بازیگرانی مثل فرامرز قریبیان کمیاب هستند و باید از آنها مراقبت جدی کنیم.
چقدر ترس فیلمسازها از فروش نرفتن فیلمشان در گیشه باعث میشود کمتر خطر کنند و احساس کنند بازیگر قدیمی دیگر جواب نمیدهد و در نتیجه به دنبال قصههایی با زرق و برق بیشتر و چهرههای جوان و جذاب بروند؟
نگاه بفروشبودن امروز در سینمای ما حاکمیت پیدا کرده است، اما به نظر من فیلمساز متعهد اینطور فکر نمیکند و بیشتر دنبال تولید قوی و در نتیجه فروش بیشتر است، نه استفاده از چند بازیگری که سر زبانها افتادهاند. این نگاه آفت بزرگی در سینمای ماست. باید قدردان هنرمندان باشیم؛ ضمن اینکه جوانگرایی را فراموش نکنیم. کسی نمیگوید جوانان وارد سینما نشوند بلکه جوانترها باید در کنار بزرگترهایی مثل فرامرز قریبیان بازی را تجربه کنند. تعامل بین پیشکسوتان خلاق و جوانان پرشور نتیجه خیلی خوبی خواهد داشت. نباید جوانان احساس کنند که جلوی پیشرفتشان گرفته شده است و باید هدایتشده عمل کرد.
یکی از جذابیتهای حضور افرادی مثل فرامرز قریبیان در سینما نوستالژیبودن این چهرهها برای مخاطبان است. فکر میکنید فیلمسازان چقدر میتوانند از این وجوه هنرمندان قدیمیتر استفاده کنند؟
دقیقا همین خاطرهانگیزبودن بازیگران پیشکسوت باعث عزیزترشدن آنها میشود و میتوانیم از وجودشان در کنار جوانترها استفاده کنیم تا در نهایت به سینما کمک کرده باشیم. افرادی مثل فرامرز قریبیان با فیلمهای ماندگاری که در گذشته بازی کرده است، طرفداران زیادی دارند و وقتی فیلمی از او روی پرده سینماها میرود، حتما مخاطبان با دیدن عکس او و به عشق تماشای بازی خود قریبیان به سینما میروند و همین نوستالژیبودن پیشکسوتان به فروش بیشتر فیلم هم کمک خواهد کرد.
بازیگرها هم مثل هر انسانی به هرحال مدت مشخصی میتوانند کار کنند و در صحنه حضور داشته باشند. وقفههایی که در کار برخی بازیگران به وجود میآید و سالهایی که از سینما فاصله میگیرند، چقدر ممکن است باعث آسیب روحی به این افراد شود و چرا ما همیشه بعد از اینکه هنرمندی را از دست میدهیم پی به ارزشهای او میبریم؟
تاثیر منفی بیکاری بر یک بازیگر قابل جبران نیست به خصوص آن دسته از بازیگرانی که سالها کار کردهاند و دیده شدهاند؛ این افراد وقتی فراموش میشوند آنچنان آسیب میبینند که در درون خودشان میشکنند و چه دردی بیشتر از این؟ بازیگری با روح انسانها سر و کار دارد و نیاز به عرقریزان روحی دارد. ما نباید ساده هنرمندانمان را کنار بگذاریم و هروقت کسی را کنار گذاشتیم، بعد از اینکه از دستش دادیم پشیمان شدهایم. این عملکرد ما گناه بزرگی است. مردم حق دارند پیشکسوتهای خودشان را روی پرده سینما ببینند. من نمیدانم چرا اینقدر از خودراضی شدهایم و به بزرگترها بیاحترامی میکنیم؟! خاطره فیلمها مخاطب را به یاد کودکی، نوجوانی و جوانیهایش میاندازد و این حس خیلی خوبی است و نباید این حس را با کنار گذاشتن بزرگان هنری از خودمان دریغ کنیم.