اخبار هنری : «روز صفر» عنوان فیلم سعید ملکان در جشنوارهی سی و هشتم فجر است. اولین ساخته ملکان در مقام کارگردان، فیلمی خوش ساخت و پر از تعلیق از آب در آمده است. فیلم با محوریت داستانی بر پایه زندگی و نحوهی دستگیری عبدالمالک ریگی ساخته شده است. فیلم در شروع به معرفی دو شخصیت اصلیاش میپردازد.
ملکان، بیشتر به عنوان چهرهپرداز حرفهای و یکی از تهیهکنندههای مهم سینمای ایران شناخته میشود. ملکان در این سالها با تهیهکنندگی فیلم سینمایی «ابد و یک روز» و «تنگه ابوقریب» و فعالیت در مقام چهره پرداز در ۵۰ فیلم سینمایی، تواناییهای خود را در این حرفه اثبات کرده بود. ملکان حالا در جشنوارهی سی و هشتم در جدیدترین و اولین فعالیت هنری خود به سراغ کارگردانی رفته است، او تاکنون ۶ بار برنده سیمرغ بلورین بهترین چهره پردازی جشنواره فیلم فجر شده است. حالا با ساخت این فیلم شانسش را برای دریافت سیمرغ بهترین کارگردانی در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر آزموده است.
روایت پر تنش زندگی و مناسبات عبدالمالک ریگی تاکنون دستخوش ساخت دو فیلم در سینمای ایران شده است. سینمای ایران در دو سال پیاپی دنبال یک سوژه رفته، داستانی واقعی و پر تنش که بستر مناسبی برای ساختن فیلم است. سال گذشته فیلم «شبی که ماه کامل شد» نرگس آبیار و امسال هم جشنواره با فیلم «روز صفر» ملکان شروع شد. اما «روز صفر» ملکان از نظر روایت و زوایهی دید با فیلم آبیار متفاوت است، فیلم آبیار در یک بستر عاشقانه و خانوادگی اتفاق میافتد اما ملکان یک اکشن ملی در بستر مبارزهی قهرمان و ضدقهرمان را روایت میکند.
مخاطب «روز صفر» روایت فیلم را میداند. مخاطب با علم به اینکه در نهایت قرار است ریگی دستگیر شود بر روی صندلی سینما مینشیند. در این شرایط کارگردان لازم است تمهیدی بیاندیشد تا بیننده را درگیر کند و مخاطب را تا پایانی که به آن آگاهی دارد بکشاند، فیلمساز از تمهیداتی مانند ایجاد حس تعلیق، گرهافکنی و گرهگشایی در مسیر روایت بهره میگیرد. مسئلهی بااهمیتی که در فیلم بهدرستی انجام نگرفته است.
فیلم ملکان از جذابیت هایی برخوردار است و ماجرای تعقیب و گریز یک مأمور امنیتی با بازی امیر جدیدی برای به دام انداختن عبدالمالک ریگی سرکردهی گروه شبهنظامی جندالله با بازی ساعد سهیلی را روایت میکند. فیلم مخاطب پسند است و کمی پس از شروع رویدادها شتاب بیشتری به خود میگیرند. فیلم «روز صفر» اِلِمانهای یک اثر شاخص و پرفروش را دارد، از قهرمان گرفته تا فیلمنامه خوب، عوامل حرفه ای و حضور بازیگران شاخصی مثل امیر جدیدی، ساعد سهیلی میتواند در فروش فیلم تأثیر بگذارد.
«روز صفر»، روایت خود را دیر به جریان میاندازد. بعد از سکانس طولانی شروع، با انبوه زیادی از اطلاعات پراکنده به فیلم، مخاطب کمی گیج میشود. کمی طول میکشد تا مخاطب اطلاعات را به درستی درک کند. فیلمساز داستان روایت را پیش از شروع عملیات اصلی و مهم ریگی نشان میدهد. روایت فیلم با نشان دادن مأمور اطلاعاتی ایران در آلمان، با یک دلال اطلاعات و روزنامهنگار ارتباط برقرار میکند تا اطلاعاتی از ریگی به دست بیاورد. این روابط شروع حادثه اصلی فیلم را به تعویق میاندازد. این مسئله موجب میشود بیننده حس کنجکاوی و هیجانش را در همان ابتدا از دست بدهد و چند بار از خود بپرسد چرا شروع نمیشود!
به بیانی دیگر کارگردان در شروع فیلم نمیتواند رویدادهای فرعی و زمینهساز را با نظم به هم گره بزند تا حس تعلیق فیلم را به خوبی القا کند. روایت در شروع و پیش زمینه آشفته و تکهپاره است و بیننده را سرخورده میکند. بهتر بود روایت در تاروپود فیلم بافته شود و کمتر در دیالوگ و گفتار بیان شود.
اما فیلم در ادامه با چالشهای متعددی تماشاگر را با خود همراه میکند. روایت از در لحظهای که وارد پاکستان و افغانستان و بعد هم به ایران رخنه میکند با تعلیق و هیجان همراه میشود. فیلم در برخی صحنههای اکشن فیلم بویژه صحنههای درگیری و دستگیری ناکام ریگی مخاطب را مجذوب و شیفته خود میکند.
وقتی شخصیت منفی فیلم قویتر از شخصیت مثبت فیلم باشد مخاطب لذت بیشتری از این مبارزه میبرد. دوربین فیلم در آغاز عبدالمالک ریگی را در میان آدمهایش، در حال آمادهسازی برای حملهای بزرگ در چندین نقطهی ایران نشان میدهد. روی نقشه شهرهای مورد حملهاش نشانهگذاری شدهاند. کارگردان تلاش دارد در آغاز با نشان دادن تصویر یک تروریست بیرحم و بیمنطق وحشت را در دل مخاطبش بیندازد. اما در ادامه، از ریگی و فعالیتهایش غافل میشود. ریگی در ادامهی روایت فیلم «روز صفر»، نقش پیش برندهای ندارد. روایت از سوی مأمور مخفی که هر بار سرخورده فقط تلفات میدهد و ریگی را پیدا نمیکند ادامه مییابد. به همین دلیل است که تأثیر ابتدایی فیلم سریع از بین میرود.
نکتهی دیگر دربارهی شخصیتهاست. در شروع و بعد از دیدن ریگی دوربین ما را به آلمان میبرد و تماشاگر با مأمور اطلاعاتی همراه میشویم. تلاش مصرانهی مامور برای پیدا کردن ریگی تصور ما را به این سو میبرد که یک طرف این وزنه سنگین است و عجب مامور حرفهای و زرنگی اما بعداً در میانهی روایت به روشنی میفهمیم ریگی میداند در حال تعقیب است. آگاهانه به این موضوع واقف است. این مسئله یکی از تمهیدات فیمساز برای همراه کردن تماشاگر با نوع روایت و شخصیتها است. به عبارتی دیگر فیلمساز عبدالمالک و مأمور اطلاعاتی را مانند قهرمان و ضدقهرمان در مقابل هم قرار میدهد. اما این تقابل در «روز صفر» به درستی به بار نیامده است. بیننده به تمامی با امیر و تلاش او همراه است.
وقتی روایت فیلم به سمت عملیات تروریستی ریگی میرود، بهموازات فیلم مأمور اطلاعاتی سعی میکند هواپیمای او را به هر قیمتی در خاک ایران به زمین بنشاند، این تقابل را شاهد نیستیم. در این سکانسها بهجای آنکه با یک تدوین تند شونده و برشهای موازی به دو طرف ماجرا و نشان دادن کنش و واکنش دو کاراکتر اصلی مواجه شویم، همچنان در کنار امیر هستیم و همراه او در برج مراقبت فرودگاه حبس شدهایم و به باند خالی نگاه میکنیم.
صحنههای اکشن فیلم بینقص نیست، گویا انتخاب زوایای دوربین فقط ترفندی برای کاستن هزینههای فیلم است. حتی تدوین به درستی انجام نشده و سکانسهای اکشن فقط تماشاگر را گیج میکند.
جلوههای ویژه فیلم نیز به درستی از آب در نیامدهاند و بسیار مصنوعی کار شدهاند. صحنه پرواز و فرود هواپیماها در آسمان شبیه به انیمیشن و قابل تمیز از واقعیت اصلی است.
در پایان، میتوان گفت «روز صفر» روایتی از زندگی و سختیهای یک مأمور اطلاعاتی است. کسی که حتی نام و نشانش را نمیدانیم. هر کس روایتی از زندگیاش میداند. هر کس او را با اسمی صدا میکند. شخصیتی که قابلستایش است و در پایان کلاهش را روی سرش میکشد و در میان جمعیت مردم عادی گم میشود.
پریسا کیومرثی