جمعه, آوریل 19, 2024
خانهنقد و یادداشتیک «پایتخت» شلخته بدون خشایار الوند و علیرضا خمسه

یک «پایتخت» شلخته بدون خشایار الوند و علیرضا خمسه

اخبار هنری : نقد فصل ششم سریال «پایتخت» به کارگردانی سیروس مقدم

حالا که فصل ششم سریال «پایتخت» به پایان موقتی خود رسیده است، می‌‌توان ارزیابی جامع‌‌تری را نسبت به این سریال داشت. چندین نکته‌‌ی حائز اهمیت در فصل ششم سریال «پایتخت» به چشم می‌‌خورد که ذکر آن‌‌ها خالی از لطف نیست.

جای خالی خشایار الوند

فصل ششم سریال «پایتخت» بیش‌‌ترین صدمه را از نبود خشایار الوند دیده است. خشایار الوند به همراه محسن تنابنده، «پایتخت» را پایه‌‌گذاری کردند و با هم آن را تا فصل پنجم پیش بردند. مرگ الوند، ضربه‌‌ی شدیدی را به این سریال وارد کرده است. «پایتخت 6» به شدت از فیلم‌‌نامه ضربه خورده است. در تطبیق و قیاس فصول گذشته و این فصل، کاملا مشخص می‌‌شود که فضای «پایتخت» و جهان ذهنی کاراکترها برای آرش عباسی (نویسنده جدید سریال) ناآشنا است. نه موقعیت‌‌ها شکل کاملی به خود می‌‌گیرند و نه شخصیت‌‌ها، جهان فصول گذشته را با خود یدک می‌‌کشند. موقعیت‌‌ها نیم‌‌بند شده‌‌اند: سریال در طی 15 قسمت، دائما از این شاخه به آن شاخه می‌‌پرد بی‌‌آن‌‌که سودی از آن ببرد. داستان مکه رفتن نقی چه سودی به سریال داشت؟ جز موقعیت حمل مواد مخدر، فیلم‌‌نامه‌‌نویس نتوانست از آن استفاده کند. ضمنا با آن همه مقدمه‌‌چینی برای رفتن نقی به مکه، پس از بازگشت همه چیز از دید فیلم‌‌نامه‌‌نویس تمام شده است. دعواهای تقی و جمیله که شروع سریال هم با آن مصادف می‌‌شود در ادامه به یکباره رها می‌‌شود و دیگر حتی خبری از تقی و جمیله نیست. تا اواسط سریال، ماجرای رحمت و فهیمه با روایت قابل قبولی پیش می‌‌رود اما بعد از بازگشت بهبود، همه‌‌چیز رها می‌‌شود و با چند پلان ساده، به یکباره عشق جدیدی برای رحمت به وجود می‌‌آید. نقی، راننده‌‌ی نماینده مجلس است و هر بلایی که می‌‌تواند سر نماینده مجلس می‌‌آورد ولی نماینده هیچ‌‌چیز نمی‌‌گوید. در دو قسمت پایانی، به یکباره نماینده مجلس از این رو به آن رو شده و به دلیل حمل مواد مخدر، نقی را اخراج می‌‌کند. موازنه قدرت میان نقی و نماینده مجلس بالانس نیست. به جای این‌‌که در کل فصل، نماینده دست بالا را داشته باشد، این نقی است که به خاطر پیوند کلیه پدرش به نماینده، دست بالا را دارد. اگر سریال با همین نگاه پیش می‌‌رفت، اشکالی نداشت اما در قسمت‌‌های پایانی به یکباره نماینده جان می‌‌گیرد، قدرتمند می‌‌شود و حالا اوست که نقی را اخراج می‌‌کند. این موازنه‌‌ی قدرت بی‌‌منطق عوض شده است. اطلاعات فوتبالی‌‌ نویسنده‌‌ها یا کم بوده و یا حواسشان به قوانین فوتبال نبوده است. در چند روز گذشته انواع و اقسام گاف‌‌های فوتبالی «پایتخت» وایرال شده، من نمی‌‌خواهم به آن‌‌ها بپردازم. فقط می‌‌خواهم بگویم که وقتی نویسنده‌‌ای اشراف به موضوعی ندارد، الزامی به پرداخت موقعیت این‌‌چنینی نیست.

بحث بعدی در مورد شخصیت‌‌پردازی کاراکترهای «پایتخت» است. در پنج فصل گذشته، جهانی برای هر کدام از این افراد ایجاد شده بود که آن‌‌ها را در یک نقشه‌‌ی از پیش طراحی شده، قرار می‌‌داد. هر یک از اعضای «پایتخت» خصوصیت‌‌هایی را داشتند که کارکردشان در قبال خود، خانواده و مردم قابل فهم بود. در فصل ششم سریال «پایتخت»، منطق و جهان شخصیت‌‌ها به هم ریخته شده است. در تمامی فصول گذشته، نقی و ارسطو نمی‌‌توانستند بدون هم باشند و باید این دو نفر کنار هم قرار می‌‌گرفتند. در این کنار هم قرار گرفتن ولی باز هم نقی دست بالا را داشت. حالا به شروع فصل ششم «پایتخت» نگاه کنید: ارسطو به دلیل این‌‌که یک سال در زندان بوده و نقی به او سر نزده، دست بالا را گرفته و آن را در طول فصل ادامه می‌‌دهد. نقی، دست بسته نمی‌‌تواند جلوی ارسطو قد عَلَم کند. هرچند مطابق فصول گذشته، هر وقت این دو کاراکتر با هستند، به هم دیگر متلک می‌‌پرانند ولی عملا در این فصل این ارسطو است که گوی قدرت را از شخصیت نقی ربوده است. یا در مثال دیگری هما سعادت جدیدی در این فصل می‌‌بینیم که هیچ وقت در فصول گذشته شاهد آن نبوده‌‌ایم. هما در پنج فصل قبل «پایتخت» زنی مدیر، مدبر، دانای جمع و کنترل‌‌کننده‌‌ی اوضاع بود و خصایص کوچکی مانند حسادت نسبت به طاهره در فصول گذشته در وی دیده می‌‌شد. حالا در فصل ششم «پایتخت» درست است که هما خصایص گذشته را تا حدودی یدک می‌‌کشد ولی تغییرات عجیبی در کاراکتر اتفاق افتاده است. او به راحتی در مقابل حرف‌‌های فهیمه خام می‌‌شود و برای بهتر دیده شدن در اخبار تلویزیون، به لب‌‌هایش ژل تزریق می‌‌کند. در مقابل بازگشت بهبود و شبهه‌‌ی حضور زن دوم او، ویژگی‌‌های زنانه به خود می‌‌گیرد و پرچم‌‌دار مخالفت با این حرکت بهبود می‌‌شود، طوری‌‌که حتی فهیمه این‌‌قدر حرص زنِ دوم بهبود را نمی‌‌خورد. یا در مثالی دیگر، هما در فصول گذشته‌‌ی «پایتخت» برای حفظ شوهرش، از شنیدن اسم طاهره، دختر محمود نقاش بیزار بود اما این بیزاری زیر سایه‌‌ی سواد و شعور کاراکتر پنهان می‌‌ماند. در این فصل، بیزاری هما از طاهره، به شدت عوض شده است و حالا مانند یک زن عامی حتی نمی‌‌خواهد کسی که با طاهره حرف زده در جمعشان حضور یابد. این تغییر دیدگاه شخصیت‌‌ها در این فصل به شدت به سریال صدمه زده است. نمی‌‌توان کاراکتری را پنج فصل به یک الگو دید و در فصل ششم الگوی شخصیتی کاراکترها را تغییر داد. این نقطه‌‌ی مهم انحراف فیلم‌‌نامه‌‌ی «پایتخت» از مسیر اصلی خود است. قطعا این اتفاق به دلیل تغییر نویسنده رخ داده است. ای کاش خشایار الوند بود و سریال به دست او نوشته می‌‌شد. آرش عباسی نشان داد که پتانسیل نوشتن سریال «پایتخت» را به هیچ وجه ندارد.

جای خالی علیرضا خمسه

در دو سال گذشته، سناریوهای مختلفی نسبت به حضور یا عدم حضور بابا پنجعلی در «پایتخت» عنوان شد. الوند و تنابنده از ادامه‌‌ی حضور کاراکتر تا مرگ بابا پنجعلی و حضور روحش را مد نظر قرار داده بودند. اما پس از درگذشت خشایار الوند، محسن تنابنده فکر کرد که بهتر است به‌‌طور کلی در فصل ششم «پایتخت»، بابا پنجعلی حذف شود. حذف کاراکتر بابا پنجعلی با بازی بسیار خوب علیرضا خمسه یکی از مهم‌‌ترین صدمه‌‌ها را به فصل ششم «پایتخت» زد. شاید بابا پنجعلی، در نگاه اول یک عنصر اضافه به سریال دیده می‌‌شد. پیرمردی که به دلیل کهنسالی و آلزایمر دیالوگ زیادی نداشت و تماما اختلال حواسش دیده می‌‌شد. بابا پنجعلی با همه‌‌ی شیرینی‌‌ها و تکه‌‌کلام‌‌هایش، در «پایتخت» بزرگی می‌‌کرد. به فصول گذشته برگردیم: در بسیاری از سکانس‌‌های فصول گذشته، شاهد دعوای کاراکترها با هم بودیم. شاهد این بودیم که در مقابل هم قرار می‌‌گیرند و تا لحظه‌‌ی حرمت شکستن هم پیش می‌‌روند ولی درست در جایی که حرمت کاراکترها می‌‌خواهد شکسته شود، این بابا پنجعلی است که با عمل سیلی زدن یا گفتن عبارت «بخوابونم دهنش» به غائله خاتمه می‌‌دهد. بابا پنجعلی حتی زمانی که آلزایمرش عود کرده بود باز هم بزرگ «پایتخت»ی‌‌ها بود و این‌‌گونه مانع شدیدتر شدن دعوا می‌‌شد. حتی در بعضی از سکانس‌‌ها، بابا پنجعلی نقش همسرایان نمایش‌‌نامه‌‌های یونان باستان را به خود می‌‌گرفت و با عبارت‌‌های ساده‌‌ای مانند «می‌‌فهمن» یا «الکی میگه» به مخاطب خبر و پالس می‌‌داد. یکی از بیش‌‌ترین هجمه‌‌هایی که به فصل ششم «پایتخت» وارد شد، مربوط به هتک و شکستن حرمت بزرگ‌‌ترها توسط کوچک‌‌ترها بود. به نظرتان اگر بابا پنجعلی بود، این هتک حرمت‌‌ها به این اندازه شدید و توی ذوق می‌‌زد؟

 ضعف‌‌های عجیب تکنیکی و فنی

به‌‌طور قطع این فصل از «پایتخت» ضعیف‌‌ترین فصل سریال از لحاظ تکنیک‌‌های فنی و کارگردانی بوده است. این حجم از گاف‌‌ها و سوتی‌‌هایی که در هر قسمت از «پایتخت» دیده می‌‌شد، غیرقابل باور بودند. راکوردهایی که حفظ نمی‌‌شدند، میزانسن‌‌هایی که رعایت نمی‌‌شدند، حضور عوامل سریال در قاب سریال و گاف‌‌های فوتبالی تنها بخشی از اشتباه‌‌های عجیب گروه کارگردانی سیروس مقدم در «پایتخت 6» بوده است. یقینا می‌‌توان گفت این ضعیف‌‌ترین کارگردانی سیروس مقدم در کارنامه‌‌ی هنری‌‌اش بوده است. این حجم از اشکال و ایراد، پذیرفتنی نیست. بسیاری از عوامل «پایتخت» نسبت به سانسورهای این فصل و همچنین صداگذاری‌‌های دوباره‌‌ای که برای مخاطب آزاردهنده بود، اعتراض کرده‌‌اند. اما اگر قرار است جوالدوزی به دیگران زد، بهتر است عوامل سریال سوزنی هم به خودشان بزنند. مگر تیم یک سریال 15 قسمتی، چقدر باید اشتباه کند که مخاطب بپذیرد؟ اگر در فصل دوم سریال، یکی از عوامل در قاب تصویر دیده می‌‌شد یا اگر در فصل پنجم سریال، خطای فاحش کاراکتر ارسطو مبنی بر گم شدن انگشتر و ساعتش در دریا در یک پلان و وجود این وسایل در پلان بعدی دیده می‌‌شد، شاهد این حجم از خطا و اشتباه در فصل ششم «پایتخت» نبودیم.

«پایتخت» به صراحتش در برابر مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، هنری، ورزشی و غیره نزد مردم معروف شده است ولی باید توجه کرد که همه‌‌ی این‌‌ها «پایتخت» را نمی‌‌سازند. موقعیت‌‌های درست در کنار شخصیت‌‌های درست با ضریب خطای پایین است که می‌‌تواند «پایتخت» را محبوب‌‌تر و ادامه‌‌دار کند. فصل ششم «پایتخت» زنگ خطر را برای محسن تنابنده و سیروس مقدم به صدا درآورده است؛ زنگ خطری که اگر به آن توجه نکنند، در آینده‌‌ای نه چندان دور «پایتخت‌‌»‌‌های بعدی ناموفق خواهند بود.

محمدرضا رسولی

اخبار مرتبط

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

مطالب مرتبط