پنج‌شنبه, آوریل 18, 2024
خانهنقد و یادداشتنقد فیلم بربریان (Barbarian) | سقوط به اعماق وحشت

نقد فیلم بربریان (Barbarian) | سقوط به اعماق وحشت

اخبار هنری: سومین فیلم بلند بازیگر و کمدین آمریکایی زک کرگر، یک فیلم ترسناک تعلیق‌آمیز است که مخاطب را با خود به جهانی زیرزمینی و تاریک می‌کشاند. فیلمی که بخشی از قدرت آن به ریتم پرانرژی و پیش‌بینی‌ناپذیر بودن داستان آن مربوط می‌شود. اگرچه فیلمنامه بربریان در جاهایی به‌ویژه در پرده پایانی خود عمق و پیچیدگی لازم را ندارد، اما کارگردانی خلاقانه کرگر و شناخت او از سازوکار خلق تعلیق و وحشت، به فیلم طراوت و جذابیت منحصربه‌فردی بخشیده است. فیلمی که ترکیبی از ظرافت‌ها و انتخاب‌های جسورانه و انحراف‌های ناخوشایند و سطحی است. اما با این همه کرگر به کمک فیلمبردارش زک کوپرشتین و گروه بازیگران قابل قبول خود، موفق شده است یک داستان هراس‌آور عجیب و غریب را به شکلی سرگرم‌کننده به تصویر بکشد.

برای لذت بردن از بربریان، بهتر است با کم‌ترین پیش‌زمینه سراغ آن بروید. چراکه هرگونه اطلاعات اضافی ممکن است بخشی از جذابیت‌های غافلگیرکننده پیرنگ داستانی آن را خراب کند. در نتیجه وحشت و تعلیق کم‌تری را هنگام تماشای آن تجربه خواهید کرد. زیرا همان‌طور که اشاره کردیم بخشی از جذابیت فیلم در گروی غافلگیری‌های داستانی و بازیگوشی‌های ژانری آن است. کرگر در طول مدت زمان صد دقیقه‌ای بربریان به شکل تکرارشونده‌ای ما را در موقعیت‌های تازه‌ای قرار می‌دهد که ضمن تکمیل پازل داستانی فیلم، تجربه ادراکی ویژه‌ای را برای‌مان رقم می‌زند.

فیلمنامه بربریان ساختاری شبه اپیزودیک دارد و در مجموع شامل سه بخش مجزا و یک موخره پایانی می‌شود که این سه بخش را در یک نقطه به سرانجام می‌رساند. ما تقریبا حدود چهل دقیقه از زمان فیلم با دو شخصیت در یک خانه ایربی‌ان‌بی در حومه دیترویت هستیم. بخشی از دیترویت که به‌خاطر بحران وام مسکن سال 2008 آمریکا، بسیاری از خانه‌ها و محله‌های آن به حال خود رها شده‌اند. به‌گونه‌ای که حتی پلیس نیز آن‌جا را نادیده می‌گیرد. در دو جای فیلم شخصیت تس با بازی جرجینا کمبل از پلیس کمک می‌خواهد ولی هر دو بار به‌نوعی از کمک کردن به او طفره می‌روند. کرگر در لحظاتی به‌ویژه در بخشی که داستان آن در دهه 80 می‌گذرد به پس‌زمینه این حومه شهری تقریبا متروک اشاره می‌کند. مکانی در کلانشهر دیترویت که زمانی در اواسط قرن بیستم مهد صنعت خودروسازی بوده است ولی اکنون تصاویری از خانه‌ها و ماشین‌های مخروبه در آن خودنمایی می‌کنند.

این محله بخشی از همان مناطق متروکه دیترویت است که در فیلم نفس نکش (Don’t Breathe) فده آلوارز به تصویر کشیده می‌شود.البته این دو فیلم در طرح داستانی خود نیز شباهت‌هایی دارند و حتی در جاهایی از استراتژی‌های داستانی یکسانی تبیعت می‌کند. هر دو فیلم داستان شخصیت‌هایی را روایت می‌کنند که در خانه‌ای در این منطقه آخرالزمانی گیر می‌افتند. خانه‌ای که داستانی تاریک و شرورانه پشت خود دارد. همچنین در هر دو فیلم شخصیت‌های شروری وجود دارند که از برخی وجوه سمپاتیک بنظر می‌رسند. بنابراین کاملا محتمل است که در آینده‌ای نزدیک شاهد پیش‌درآمدی از گذشته این خانه در حومه دیترویت باشیم.

داستان از جایی شروع می‌شود که در یک نیمه شب طوفانی همراه‌با قهرمان داستان، تس مارشال، به این خانه ایربی‌ان‌بی می‌رسیم. او که برای یک مصاحبه کاری به دیترویت آمده یک شب خطرناک و یک مکان بدتر را برای اجاره انتخاب کرده است. ماجرا زمانی بغرنج‌تر می‌شود که او می‌فهمد یک مرد جوان به نام کیث به شکلی تصادفی ازطریق یک وب‌سایت دیگر همان خانه را کرایه کرده و چند روز قبل از او در آن‌جا ساکن شده است. کیث به او می‌گوید که به‌خاطر برگزاری یک همایش در شهر احتمالا اتاقی خالی برای اجاره پیدا نمی‌شود و به تس اصرار می‌کند که با وجود بی‌اعتمادی واقع‌بینانه‌اش شب را در آن‌جا بماند.

بخش اول فیلم، در چنین فضای پر از سوء‌ظن و تعلیق‌آمیزی سپری می‌شود. حالت پریشان و تا اندازه‌ای مضطرب کیث و تلاش او برای ایجاد فضایی امن برای تس، بیشتر حسی از تهدید و ناامنی ایجاد می‌کند. کیث سعی می‌کند خوب بنظر برسد، اما هرچه بیشتر صمیمت و ملاحظه کاری و حساسیت به خرج می‌دهد، مشکوک‌تر و غیرعادی‌تر دیده می‌شود. بخشی از این تعلیق به‌خاطر شمایل نورمن بیتس گونه این شخصیت با بازی بیل اسکاشگورد است (و البته اینکه او را با نقش پنی‌وایز در اقتباس‌های اخیر آن It به یاد می‌آوریم). به‌گونه‌ای که در لحظاتی احساس می‌کنیم که شاید زیر این ظاهر مهربان و بی‌آزار او، یک آدم روان‌پریش پنهان شده باشد. از سوی دیگر، تس آمیزه‌ای از آسیب‌پذیری و قدرت زنانه را به تصویر می‌کشد.

تس یکی از آن شخصیت‌های احمق فیلم‌های ترسناک نیست که به‌دست خود به دام تمام تله‌هایی که فیلمنامه برایش تدارک دیده است بیفتند. او برای آنکه شب را آن‌جا بماند با هوشمندی، تمام اقدامات احتیاطی لازم را انجام می‌دهد. از جمله اینکه تاییده‌ی رزرو کیث را چک می‌کند و از کارت شناسایی او مخفیانه عکس می‌گیرد. اما همین که زمانی را با هم می‌گذرانند و کمی درباره مسائل شخصی‌شان صحبت می‌کنند، به تدریج حسی از اعتماد میانشان شکل می‌گیرد. این شروع مفصل که طنینی از تعلیق هیچکاکی دارد، و همچون پرتره‌ای از ناهنجاری مردانه دربرابر بی‌اعتمادی زنانه بنظر می‌رسد، در خدمت ایجاد مقدمات پیرنگ داستانی جنون‌آمیز فیلم و همچنین طرح‌ریزی مضمامین جنسیتی و فمینسیتی حاکم بر دنیای آن است.

آن دو درنهایت شب را با هم سپری می‌کنند و احساس ترس و بی‌اعتمادی اولیه جای خود را یک تجربه خوشایند می‌دهد. هرچند هنوز مخصوصا بعد از صداهای عجیبی که در شب به گوش می‌رسد، تهدید را احساس می‌کنیم. ما می‌دانیم که قرار است اتفاق بدی رخ بدهد اما نمی‌دانیم چه زمانی و به چه شکلی با آن رو‌به‌رو خواهیم شد. کرگر با طراحی این مقدمه تعلیق آمیز و بازی با ایده کلاسیک زنی که در یک دردسر می‌افتد و همچنین ایده خانه‌ای که مکانی نفرین‌شده و عجیب بنظر می‌رسد، مخاطب را در یک تعلیق دائمی نگه می‌دارد تا زمانی‌که اولین پیچش داستانی غافلگیرکننده از راه می‌رسد.

جایی که تس پس از اینکه به شکلی اتفاقی از زیر زمین خانه سر درمی‌آورد متوجه می‌شود که راهروهایی پنهانی و مکان‌هایی شوم (اتاق‌های شکنجه) در زیر محل سکونتش پنهان است. به تدریج می‌فهمیم که شر واقعی قرار نیست از جانب کسی که انتظارش را می‌کشیم ظاهر شود. همان‌طور که بعدتر پی می‌بریم آدم بی‌خانمانی که در آن حوالی فرسوده ساکن است و در جایی به شکل تهدیدآمیزی تس را تا در خانه‌ دنبال می‌کند می‌خواسته او را از خطری که تهدیدش می‌کند نجات بدهد نه اینکه به او آسیبی برساند. به این ترتیب کرگر به شکل هوشمندانه‌ای با ادراک مخاطب بازی می‌کند و با حفظ تعلیقی پیوسته ما را به وحشت می‌اندازد.

آنچه که در ادامه می‌آید همچون ترکیبی از خط داستانی نفس نکش و فیلم آدم‌های زیر پله (The People Under the Stairs) وس کریون است. زمانی‌که متوجه می‌شویم در آن زیرزمین به شکل عجیبی بزرگ، موجودی رعب‌آور زندگی می‌کند. اما کرگر بلافاصله پس از اینکه در لحظه‌ای کوتاه و به‌شدت ترسناک این موجود را نشانمان می‌دهد در تصمیمی جسورانه بجای توضیح آنچه که در حال اتفاق افتادن است، یک داستان دیگر را آغاز می‌کند. جایی که با یک بازیگر هالیوودی به نام ای‌جی با بازی جاستین لانگ همراه می‌شویم که به‌دلیل مطرح شدن یک تهام آزار جنسی از سوی یکی از همکارانش، در آستانه اخراج از یک برنامه تلویزیونی است. او که به‌زودی توسط رسانه‌ها و افکار عمومی زندگی‌ و شغلش را در معرض تهدید می‌بیند تصمیم می‌گیرد با فروش دارایی‌هایش و راه انداختن یک کارزار حقوقی خود را نجات بدهد.

این تغییر ناگهانی و معرفی یک شخصیت تازه که پیش از این او را ندیده‌ایم، می‌توانست لطمه‌ای جبران‌ناپذیر به فیلم وارد کند. زیرا فیلم به محض رسیدن به یک نقطه اوج نگران‌کننده همه چیز را ناگهان متوقف می‌کند. اما به‌لطف شخصیت‌ پردازی جذاب کاراکتر ای‌جی و حضور قانع‌کننده جاستین لانگ خیلی زود با داستان او همراه می‌شویم. این بخش اگرچه تنش قسمت اول را ندارد، اما همچنان با دوز قابل قبولی از تعلیق پیش می‌رود. زیرا ما همچنان می‌خواهیم بدانیم که در آن خانه چه می‌گذرد. از سوی دیگر پس از اینکه متوجه می‌شویم ای‌جی چه ارتباطی با آن خانه دارد، به‌خاطر اینکه ما اینبار اطلاعات بیش‌تری از شخصیت داریم، حجم تعلیق دوباره به میزان مناسبی بالا می‌رود. همچنین این بخش همزمان از لحنی کمیک و طنزی گزنده بهره می‌برد. مانند جایی که شخصیت فرومایه و خودخواه ای‌جی – که اصلا متوجه تهدیدی که در نزدیکی‌اش قرار دارد نیست -پس از مواجهه با آن زیرزمین عجیب شروع به متر کردن آن می‌کند تا بفهمد چقدر به ارزش زمینش افزوده می‌شود.

پس از اینکه دوباره به یک نقطه اوج دلهره‌آور می‌رسیم دوباره همه چیز متوقف می‌شود و در یک فلاش‌بک کوتاه به دوران ریگان دهه هشتاد می‌رویم. زمانی‌که این محله دیترویت که اکنون یک مکان حاشیه‌ای و متروک است، منطقه‌ای مرفه برای طبقه متوسط بود. در این بخش مردی مرموز با بازی ریچارد بریک را در حال خرید وسایل زایمان و دیدزنی زنان می‌بینیم. او با تظاهر به اینکه برق‌کار است در ساعاتی از روز که زنان خانه‌دار تنها هستند وارد خانه‌های آن‌ها می‌شود. این بخش کوتاه که در ظاهر اتفاق خاصی در آن رقم نمی‌خورد کیفیتی شوم و نگران‌کننده دارد، با اینکه هیچ‌ چیز تکان‌دهنده‌ای به شکل صریح در آن نمایش داده نمی‌شود. کرگر با این فلاش‌بک، بدون توضیحات اضافی، داستان پیش‌زمینه این خانه عجیب را روایت می‌کند.

هر کدام از این سه بخش به‌نوعی بازتابی از الگوهای خشونت جنسیتی در موقعیت‌ها و برهه‌های زمانی مختلف هستند که در بخش پایانی به یک کابوس فمینستی ختم می‌شوند. بخش‌هایی که هر کدام لحن و اتمسفر ویژه خود را دارند. شخصیت‌های مردی که در هر کدام از این بخش‌ها با آن‌ها رو‌به‌رو می‌شویم اشکال مختلفی از مردانگی سمی را نمایندگی می‌کنند. البته دراین‌میان حساب کاراکتر کیث را از این دو شخصیت دیگر باید جدا در نظر گرفت. او اگرچه بلاهت‌های خاص خودش را دارد، اما درنهایت موجودی بی‌آزار است. اما ای‌جی و کاراکتر ریچارد بریک، به‌نوعی نقطه قرینه همدیگر هستند. صحنه‌ دو نفره این دو در لحظات پایانی فیلم، این ارتباط میان این دو را پررنگ می‌سازد. اینکه اگرچه شخصیت ریچارد یک هیولای تمام و کمال به تصویر کشیده می‌شود اما شخصیت منفور ای‌جی نیز صرفا یک هیولای دیگر است که خیلی دور از او قرار نمی‌گیرد.

اگر بدون پیش‌زمینه سراغ بربریان برویم حتی تا نزدیک به میانه‌های آن دقیقا نمی‌فهمیم که با چه فیلمی رو‌به‌رو خواهیم بود: یک فیلم ترسناک ماوراءالطبیعی؟ یک فیلم خانه نفرین شده؟ یک فیلم هیولایی؟ یا یک اسلشر؟ همچنین طرح داستانی فیلم بین سه الگوی داستانی هیجان‌انگیز، معمایی و ترسناک، در نوسان است. ما در هنگام تماشای فیلم مدام منتظر هستیم که ببینیم چه اتفاقی می‌افتد و این موضوع برای یک فیلم ترسناک عنصری کلیدی است.

چراکه برای حدس زدن آنچه که در حال وقوع است مدام تخیل ما را بکار می‌گیرد. اما این اتکای تقریبا زیاد فیلم به غافلگیری‌های داستانی جذاب می‌تواند از لذت تماشای آن در دفعات بعدی کم کند. درواقع بربریان فیلمی است که به احتمال زیاد لذت تماشای آن برای بار اول تفاوت محسوسی با دفعات دیگر خواهد داشت. همچنین برخی راهکارهای کرگر برای خلق تعلیق، مانند شیوه او در ارائه اطلاعات، ممکن است خیلی حساب‌شده بنظر برسند. درحالی‌که فیلم در ساختمان بصری خود و اینکه چه بخش‌هایی را پنهان کند تا ما را در تعلیق نگه دارد، نسبت به روایتش به شکل هوشمندانه‌تری عمل می‌کند.

علاوه‌بر این، بربریان هر چقدر در دو سوم ابتدایی خود جذاب و غافلگیرکننده است، در بخش پایانی خود سطحی و به نسبت ضعیف پیش می‌رود. اما درنهایت می‌توان بربریان را یک فیلم ترسناک موثر توصیف کرد که داستان نه چندان بکر خود را با طنزی گزنده و بدون افتادن به دام کلیشه‌های دم دستی‌ و جامپ‌اسکرهای افراطی، روایت می‌کند. همین مسئله کفایت می‌کند برای اینکه بربریان را نسبت به بسیاری از فیلم‌های ترسناک امسال در جایگاه بالاتری قرار بدهیم. فیلمی که در مدت زمان صد دقیقه‌ای خود موضوعات مختلفی از جمله پارانویای زنان در مورد مردان، مردانگی سمی، اعیانی سازی، بحران مسکن، حومه‌های متروک و فرسوده کلان‌شهرها، جنبش می‌تو و فرهنگ کنسل و مسائلی از این دست را بازتاب می‌دهد.

هرچند یکی از ضعف‌های فیلم شاید این باشد که هیچ کدام از این ایده‌ها را هرگز بسط نمی‌دهد، اما تلاش فیلم برای اشاره به این موضوعات به سرگرم‌کننده بودن آن لطمه‌ چندانی وارد وارد نکرده است. زیرا کرگر بیشتر از هر چیزی تلاش کرده است تا یک داستان سرگرم‌کننده جذاب را ارائه بدهد و تا حد امکان از ارائه توضیحات اضافی درباره ایده‌های خود اجتناب می‌کند. البته که این مسئله از جهتی دیگر باعث شده است که در هیج کدام از ایده‌ها آنچنان عمیق نشود. بربریان اگرچه یک شاهکار نیست (و حتی فاصله به نسبت زیادی با یک شاهکار دارد) اما این پیشنهاد را می‌دهد که چگونه می‌توان یک فیلم وحشت سرگرم‌کننده خوب ساخت.

مسعود مشایخی

اخبار هنریhttps://artnewspress.com
با استعانت از خداوند متعال و جمعی از دوستان هنر سینما، اولین پایگاه خبری سینمایی چند زبانه ، در اسفند 97 به صورت آزمایشی و در تاریخ 4 اردیبهشت 98 مصادف با نیمه شعبان و میلاد مهدی (عج) افتتاح و تامین محتوا گردید. هدف از افتتاح این پایگاه خبری ایجاد تعامل بین فرهنگ کشورها و دوستداران و علاقه مندان اخبار سینما، اطلاع رسانی جشنواره ها و فستیوال‌های سینمایی در ایران و جهان می باشد ، ما و تیم خبری بر این باور هستیم هنر مرز نمی‌شناسد،
اخبار مرتبط

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

مطالب مرتبط