اخبار هنری:
ـــ نوشتهٔ پایین نقاشی ــ ترجمۀ صالح نجفی
ـــ سال 1525، در شب میان چهارشنبه و پنجشنبه، پس از یکشنبۀ سپید (یعنی عید پنجاهه، هفتمین یکشنبه پس از عید پاک)، بود که این منظره را در خواب دیدم: تودههای عظیم آب از آسمان بر زمین فرومیریخت. اولین تودۀ آب در حدودِ چهارفرسخیِ من بر زمین خورد، با نیرویی بس مهیب و صدایی بس بلند و چنان دامن گستراند که کل نواحی روستاییِ منطقه را غرق کرد. چنان جا خوردم و تکان خوردم که پیش از رگبار از خواب پریدم. و رگباری که بعدش درگرفت بس شدید بود. بعضی از آن تودههای آب دور از من بر زمین میخوردند و بعضی بسیار نزدیک. و از ارتفاعی چنان بلند فرود میآمدند که گفتی با سرعتی به همان اندازه کُند پایین میآمدند. ولی همان اولین تودۀ آب که بر زمین خورد چنان ناگهانی و با چنان سرعتی فرود آمده بود و با باد و غرشی چنان خوفناک همراه بود که چون از خواب پریدم سر تا پای وجودم میلرزید و مدتی دراز نمیتوانستم خودم را جمع کنم و سرِ حال آیم. صبح که برخاستم، منظرۀ بالا را همانطورکه دیده بودم کشیدم. خدا عاقبت همه را به خیر کُند.