سه‌شنبه, آوریل 23, 2024
خانهپارادیزواورسن ولز

اورسن ولز

اخبار هنری:

ـــ اولین بار که همینگوی را دیدم، موقعی بود که از من خواسته شده بود تا گفتارمتن «زمین اسپانیا» را بخوانم که او و یوریس ایونس درباره جنگ داخلی در اسپانیا ساخته‌ بودند. تا رسیدم، رفتم پیش همینگوی که مشغول تمام کردن یک شیشه ویسکی بود، چند سطر نوشته دستم دادند که بسیار طولانی و مبهم بود و ربطی به سبک نگارش او که همیشه موجز و صرفه‌جویانه بود نداشت. این نوشته‌ها چیز پر طمطراق و پیچیده‌ای شبیه این بوند: “این چهره‌ی مردانی است که با مرگ فاصله‌ی چندانی ندارند” و این جمله باید زمانی خوانده می‌شد که تصویر صورت‌هایی را روی پرده می‌دیدیم که بسیار گویاتر از جملات بودند. من به او گفتم: “آقای همینگوی، بهتر است فقط صورت‌ها را ببینیم بدون هیچ تفسیری”. این حرف من اصلا برای او خوشایند نبود و از آنجا که من به تازگی تئاتر مرکوری را کارگردانی کرده بودم، که یک نوع تئاتر آوانگارد بود، او فکر کرد من از این هنرمندان ادایی هستم و گفت: “شما بچه سوسول‌های تئاتری راجع به جنگ واقعی چه می‌دانید؟” در حالی‌که داشتم با شاخ گاو در می‌افتادم، شروع کردم به اداهای زنانه در آوردن و گفتم: ” آقای همینگوی، آه که چقدر شما نیرومندید، آه که چقدر بزرگید!” با این کار من از کوره در رفت و یک صندلی برداشت، من هم یک صندلی دیگر برداشتم و درست همانجا، جلوی تصاویر جنگ داخلی اسپانیا که روی پرده رژه می‌رفتند، دعوای مفصلی کردیم. چیز فوق‌العاده‌ای بود، دو نفر مثل ما، در مقابل تصویری که مردم را در حال تنازع بقا نشان می‌دادند… بالاخره روی شانه‌ی هم زدیم و کار را با نوشیدن یک شیشه ویسکی تمام کردیم.

اخبار مرتبط

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

مطالب مرتبط