اخبار هنری : نقد فیلم سینمایی «شیطان وجود ندارد» (There is No Evil) ساختهی محمد رسولاف
نکته: مطلب زیر حاوی نکاتی است که امکان اسپویل داستان در آن وجود دارد.
جدیدترین فیلم محمد رسولاف مهمترین جایزه جشنواره فیلم برلین ۲۰۲۰ را دریافت کرد. این جایزه در حالی به فیلم شیطان وجود ندارد رسید که فیلمساز شرایط ساخت فیلم در ایران را ندارد. آثار قبلی کارگردان هم با همین روال و بدون مجوز ساخته شدند. مطلب قابل توجه این است که فیلم به صورت کامل در اینترنت وجود دارد و قابل دانلود است اما پس از چند روز از انتشار فیلم عوامل فیلم اعلام کردند فیلم مورد دستبرد قرار گرفته و در فضای مجازی در حال انتشار است پس لطفا برای رعایت حقوق سازندگان از بازنشر فیلم جلوگیری کنید و فیلم را نبینید. رعایت این حق و حقوق قابل درک و احترام است اما با توجه به شرایط خاص فیلمساز و رد کردن خط قرمزهای اجتماعی، سیاسی و اخلاقی جامعه اکران این فیلم ممکن نخواهد بود.
فیلم صد و پنجاه دقیقه است. از چهار اپیزود مجزا تشکیل شده است. اپیزودهایی که مضامین و موضوعاتی مشترک دارند. داستانهایی که درباره مسائل اخلاقی، مسئولیت شخصی و اعدام هستند. مسئلهای که کارگردان رویش انگشت گذاشته به شکلی هوشمندانه در موقعیتهای مختلف بررسی شده است. اغلب اپیزودهای فیلم دربارهی شخصیتی است که باید حکم اعدام را اجرا کند.
فیلمبرداری این فیلم بسیار فوقالعاده است. اشکان آشتیانی مدیر فیلمبرداری این فیلم است. او روایتهای قصه را با کمک کلوزآپها و برداشتهای طولانی به تصویر میکشد. فیلم با میزانسنهای عالی و فیلمبرداری فوقالعادهاش مخاطب را نگه میدارد اما کمی طولانی به نظر میرسد. اپیزود اول و دوم به تمامی کامل هستند و دو اپیزود بعدی ضعیفتر و کمی دور از مضمون اصلی هستند. به نظر میرسد مخاطب چندان قادر نیست با اپیزود نهایی ارتباط برقرار کند.
مضامین فیلمهای قبلی رسولاف هم موضوعاتی جنجالی بودهاند. کارگردان پیش از این هم بر موضوعاتی حساس دست گذاشته بود. «دستنوشتهها نمیسوزند» و «لرد» هر دو فیلمهایی دربارهی شخصیتهایی با شرایطی خاص بودند. مردانی که تحت فشار نیروهای امنیتی شرایط را تحمل میکنند. این بار رسولاف در فیلم «شیطان وجود ندارد» تمرکز فیلم را به موقعیتهایی خاص و بکر معطوف کرده و با جلو رفتن روایت، گسترش مییابد. رسولاف در فیلمش بار مسئولیتهای شخصی و حرفهای افراد را در موقعیتهای مختلف بررسی کرده است. اما میتوان «شیطان وجود ندارد» را اثری ماندگار از رسولاف در سینمای ایران معرفی کرد.
هر اپیزودِ «شیطان وجود ندارد» را میشود یک فیلم کوتاهِ مستقل در نظر گرفت. فیلم کوتاهی که با شیوهای متفاوت روایت میکند. در هر اپیزود موقعیتی حساس روایت میشود که در آن موقعیت شخصیت مجبور به انتخاب است.
فیلم طبق روال معمول کارهای رسولاف، با روایتی آرام شروع میشود. اپیزود اول با نام «شیطان وجود ندارد» روایت داستان مردی حدودا چهل ساله به نام حشمت است. ما روایت زندگیاش را از وقتی میبینیم که از سر کار به خانه میرود. دوربین تنها درهایی بزرگ و پارکینگ محل کارش را به ما نشان میدهد. او مردی با شغلی دولتی است. بن میگیرد، سهمیهی برنج میگیرد. مرد خانواده است. کارهای معمول و روزمرهاش را انجام میدهد. با همسرش که معلم است به بانک میرود، با دخترش برای خرید به فروشگاه میرود. به خانهی مادرش میروند. از مادر بیمارش مراقبت میکند و کارهایش را پیگیری میکند. موهای همسرش را رنگ میکند. او ساعت 3 صبح بیدار میشود تا دوباره سر کارش حاضر شود. شغلی که ما هنوز نمیدانیم چیست! سکانسی که او پس از یک روز عادی، به سر کارش میرود، تنها یک دکمه را فشار میدهد و نقطهی آغاز داستانی را در دل فیلم میکارد. «شیطان وجود ندارد» در پایان اپیزود ابتداییاش مخاطب را حیرتزده میکند. نقطهی نفسگیر بازگشت داستانی این اپیزود مثل یک دست گرمی اولیه تماشاگر را میخکوب میکند.
اپیزود بعدی با نام “به من گفت: تو میتونی انجامش بدی” قصهای به غایت متفاوت را روایت میکند. این اپیزود نیمه شب زندان را به تصویر میکشد. پویا سربازی جوان در بخش اجرای احکام زندان با سربازان دیگر در خوابگاه به سر میبرد. سربازانی که همه در این مکان و موقعیت دردی مشترک دارند که باید به این درد عادت کنند. پویا باید اجباریاش را در این بخش بگذراند. پویا نفر بعدیِ صف اجراکنندگان حکم اعدام است. او باید پیش از اذان صبح برای اجرای حکم اعدام برود. پویا حال و روز خوبی ندارد و پیوسته با تلفن همراه قاچاق یکی از سربازان با تهمینه (دوست دخترش) صحبت میکند تا راهی برای خلاصی پیدا کند. او با سربازان دیگر در مورد شرایط و اینکه آیا میتواند از پس این کار بربیاید صحبت میکند. حتی حاضر میشود پنجاه میلیون به یکی از سربازان بدهد تا جای او برود و حکم را اجرا کند اما این تصمیم هم به جایی نمیرسد. او آخرین تلاشهایش را میکند تا هر جور شده از زیر این کار شانه خالی کند. اما یکی از سربازان به پویا میگوید: “قانون، قانون است. حتی اگر اشتباه باشد قانون است و باید اجرا شود. سربازی یعنی بیست و یک ماه خدمت و پیروی از دستور از مافوق”. در ادامه داستان طور دیگری پیش میرود و پویا با کروکی و نقشهی زندان که دوستان سربازش به او میدهند موفق میشود اجرای حکم را متوقف کند. مخاطب تا پیش از این فکر میکرد روند این قصه را میداند اما رسولاف در این اپیزود یک قدم جلوتر از مخاطب حرکت میکند. شاید بهتر بود داستان را لحظهای که تهمینه به سراغ پویا میآید تمام کرد اما این روایت که کمکم عاشقانه میشود مقدمهای برای اپیزود بعدی خواهد بود. این اپیزود نشان میدهد هر راهی که به فرار منتهی شود در نهایت به سوی خطرهایی بزرگتر و بیشتر منجر میشود.
اپیزود عاشقانهی روز تولد دربارهی سرباز جوانی به نام جواد است. او به مرخصی میرود تا شب تولد نامزدش نعنا به او نشان نامزدیاش را بدهد. جواد دوست ارس برادر نعناست، وقتی به خانهی نامزدش میرود متوجه میشود آنها سوگوار هستند. معلم و دوست ارس که زندانی سیاسی بوده اعدام شده است. جواد حکم را اجرا کرده و سه روز مرخصی گرفته. او حکم کسی را اجرا کرده که حالا خانوادهی نعنا سوگوار او هستند. جواد طی بحثی که با نعنا میکند متوجه میشود آنها عزادار کسی هستند که زندانی سیاسی بوده است. وقتی مراسم در خانهی آنها در حال اجراست جواد عکس او را میبیند و متوجه میشود کسی که او حکمش را اجرا کرده کیوان است. نعنا متوجه این موضوع میشود و از او میخواهد چیزی به خانوادهاش نگوید. نعنا حلقه را به جواد پس میدهد و رابطهاش را با او تمام میکند. این اپیزود کمی طولانی به نظر میرسد و نسبت به دو اپیزود دیگر ضعیفتر و قابل حدس است.
اپیزود چهارم با نام “مرا ببوس” روایت دختری جوان به نام دریاست، او از آلمان به ایران آمده تا ظاهرا مدتی نزد عمو (بهرام) و زنعمویش بماند. عمو پزشک است و در یکی از مناطق دور ایران به طبابت و زنبورداری مشغول است. در سکانسی که عمو به او عاشقانه نگاه میکند به وضوح مشخص میشود او عمو نیست بلکه پدر است. حالا بیمار و رو به مرگ است و از برادر زن سابقش خواسته دخترش را نزد او بفرستد تا در روزهای پایان زندگی حقیقت را به او بگوید و در کنارش باشد. دریا راه و روش زندگی او را نمیپسندد. دریا وقتی ماجرا را میفهمد هیچ چیز را نمیپذیرد. حتی حاضر نیست حقیقت را بپذیرد. حاضر نیست بهرام را به عنوان پدر قبول کند. تصمیم به بازگشت میگیرد. در بحث و مشاجرهی بین بهرام و پریا متوجه میشویم بهرام وقتی سرباز بوده حکم را اجرا نکرده است، تحت عنوان سرباز فراری نه توانسته کار کند و نه گواهینامه دارد و نه حتی پاسپورت و گذرنامهای که بتواند با آن از کشور خارج شود. بهرام حتی از گذشته و تصمیمی که در سربازی کرده و حکم را اجرا نکرده پشیمان نیست و اعلام میکند باز هم حکم را اجرا نخواهد کرد.
فیلم در سی دقیقهی اول تلاش میکند مضمونش را به مخاطب برساند، تا در ادامه در جهتی متفاوت حرکت کند. فیلم رسولاف روایت مردانی است که اجرای حکم اعدام به آنها محول شده است. شخصیتهایی که درگیر انجام ماموریتی هستند که مجبورند انتخاب کنند. شخصیتهایی که گزینههای پیش روی خود هستند، با فروپاشی خودشان مبارزه میکنند و اثر انجام و اجرای وظیفهشان بر افراد نزدیکشان دیده میشود. «شیطان وجود ندارد» به خاطر تضاد شخصیتهایش، قصهای بکر و مهیج را روایت میکند. شرایط برای هیچ کدام از شخصیتهای فیلم به سادگی نمیگذرد. شخصیتها وقتی تمام راهحلهای پیش رو را رفتند، به نقطهای میرسند که بازگشتی وجود ندارد، ارزشهای اخلاقی به وضوح برای افراد قابل تشخیص نیستند.
فیلم آرام شروع میشود و در پایان اپیزود اول مهیج میشود. سپس با چرخشی ناگهانی حال و هوایی عاشقانه پیدا میکند. در نهایت به یک درام خانوادگی تبدیل میشود. این شکل از روایت اپیزودها تمام اجزا را برای پایانی با عدم قطعیت در کنار هم میچیند. کارگردان عدم اطمینان را کم کم لابهلای فیلم گنجانده است، و در هر اپیزود زاویهی نگاه جدیدی از درد مشترک شخصیتهای فیلمش برای مخاطب رو میکند.
«شیطان وجود ندارد» با مراحل قضایی اجرای حکم کاری ندارد، بلکه بیشتر بر تأثیر روانی موقعیت اپیزودها میپردازد. کارگردان بر تاثیر نهادینه شدن اعدام بر نسلهای مختلف جامعه تمرکز کرده است. در روایتگویی رسولاف نوعی صمیمیت به چشم میخورد که به صحنههایی شاعرانه منجر میشوند، این صحنهها بخشی از شخصیتهای فیلم را به مخاطب نشان میدهند که وصف آن با کلمات به هیچ وجه ممکن نیست. به نظر میرسد یکی از نقاط ضعف فیلم بعضی از دیالوگهای آن باشد. به نظر میرسد کارگردان در برخی از اپیزودها میخواهد درس اخلاق دهد. بهتر بود به جای دیالوگها هم از تصاویر استفاده میشد.
به نظر میرسد «شیطان وجود ندارد» از مخاطبش میخواهد خود را در شرایط شخصیتها قرار دهد و با خود فکر کند در شرایطی مشابه، چه تصمیمی میگرفت. بعضی تصمیم میگیرند، بعضی حاضر به انجام اجرای حکم میشوند و مرخصی هم میگیرند اما بعضی نمیپذیرند، اما همه درگیر شک و تردیدی نفسگیر هستند.
روند پرتعلیق و غمناک فیلمهای قبلی کارگردان در شیطان وجود ندارد به چشم نمیخورد. اغلب آثارش دارای روندی ثابت هستند اما در فیلم «شیطان وجود ندارد» روند جدیدی جایگزین شده است. روندی که در هر بخش فیلم نسبت به بخش قبلی بیشتر دیده میشود. امضای رسولاف پای این فیلم است. «شیطان وجودندارد» رسول اف را میتوان به عنوان یکی از فیلمهای قابل قبول سینمای ایران معرفی کرد.
پریسا کیومرثی