اخبار هنری:
ـ دیالکتیک منفی ــ ترجمه صالح نجفی
ــ در امور اخلاقی یقین نداریم. همینکه وانمود کنیم چنین یقینی هست کاری غیراخلاقی کردهایم و فرد را از هرآنچه ممکن است اخلاقی نامید بیبهره ساختهایم. هرچه رفتار جامعهای که بر مبنای تخاصمهای عینی شکل گرفته در تک تک موقعیتها سبعانهتر شود، تضمین صحت تکتکِ تصمیمهای اخلاقی دشوارتر خواهد شد. هر کاری که فرد یا گروهی برای مقابله با تمامیتی که خود جزئی از آنند بکنند بهواسطۀ شرِ آن تمامیت به کژراهه میرود؛ کسی هم که هیچ کاری نمیکند به همان اندازه به کژراهه میرود. این چنین است که [ایدۀ الهیاتیِ] گناهکاری ذاتی خصلتی دنیوی و غیردینی مییابد. فردی که رؤیای رسیدن به یقین در امور اخلاقی در سر میپرورد ناگزیر شکست میخورد، ناگزیر گناه میکند، زیرا افسارش خواهینخواهی به دست نظم اجتماعی است و در نتیجه تقریباً هیچ کاری برای تغییر اوضاع و احوالی از دستش برنمیآید که از اینگِنیوم اخلاقی [یعنی استعداد فطری برای درک اخلاق] تقاضا میکند به تغییر آن همت گمارد. این قسم تباهی—نه تباهیِ اخلاقیات بلکه تباهیِ «وجه اخلاقی»—است که نو-زبانِ زیرکانۀ آلمانیها پس از جنگ جهانگیر دوم برای نامیدنش واژۀ «تکلیف ما لا یطاق» را از تخم درآورده است، ابزاری مناسب برای عذرتراشی.
آزمایشهای فکریِ کانت بیشباهت به اخلاق اگزیستانسیالیستی نیست. کانت نیک میدانست که ارادۀ نیک نه در اعمال منفرد بلکه در استمراری مادامالعمر نمود مییابد؛ اما کانت برای اثبات آنچه توقع دارد از طریق آزمایش فکری به اثبات رسد وضع ارادۀ نیک را از طریق تحمیل انتخاب میان دو گزینه هرچه وخیمتر میسازد. دیگر نشانی از آن استمرار به چشم نمی خورد—برای همین است که سارتر، در نوعی حرکت قهقرایی به طرف قرن هجدهم، دست به دامان تصمیمِ محض میزند. ولی وضعیت بدیلی که قرار است خودآیینی را به اثبات رساند قبل از آنکه پای مسئلهای واقعی به میان آید خصلتی دگرآیین دارد. کانت برای یکی از وضعیتهای عبرتآموزی که برای انتخاب وصف میکند نیاز به حاکمی مستبد دارد؛ به همین قیاس، مایۀ الهام بسیاری از وضعیتهایی که سارتر ترسیم میکند فاشیسم است و این مثالها در مقام اعلام جرم علیه فاشیسم صادقند اما نه در مقام ترسیم کُندیسیون اومِن [=وضع بشری]. فقط کسی را میتوان انسان آزاد خواند که نیازی نداشته باشد به هیچ دوراهیی از این دست گردن نهد، و در اوضاع و احوال موجود باید گفت تنها در خودداری از پذیرفتن دوراهیها میتوان اندک نشانی از آزادی بازجست. آزادی یعنی به نقدکشیدن و تغییردادن وضعیتها نه تأییدکردن وضعیتها با تصمیمگرفتن در چارچوب ساختارِ سرکوبگرانۀ آنها. وقتی برشت، در پی بحثی با دانشجویان، به این نتیجه رسید که برای نمایشنامۀ آموزشیِ مبلغِ اولویت جمع، یعنی نمایشنامۀ آنکه گفت آری، دنبالهای بنویسد که انحراف فرد از جمع را تبلیغ میکرد، یعنی آنکه گفت نه، در عمل به رغم مرام رسمیش به رشد این بصیرت کمک کرد.*
* نمایشنامۀ برشت را معمولا در انگلیسی (و به تبع آن در فارسی) او گفت آری یا آنکه گفت آری ترجمه میکنند: اپرایی (مشخصاً شول-اُپِر یا «اپرایی مدرسهای») به کارگردانی کورت وایل بر اساس لیبرتویی از برتولت برشت. نمایشنامۀ همراه آن، آنکه گفت نه، را وایل هرگز روی صحنه نبرد. وایل این اپرا را یکی از «لِرشتوک»ها یا نمایشنامههای آموزشی برشت تلقی کرد. این نمایشنامه را مرحوم مصطفی رحیمی ترجمه کرد و دو قطعه را در مجلدی واحد به نشر رساند.
در بخش اول نمایشنامه شاگرد، با رجوع به قوانین کهن، با رضایت کامل قبول میکند که آموزگار و همراهانش او را رها کنند و به سفر خود ادامه دهند. همسفران نیز پیرو سنتهای پیشین او را رها کرده و برای یافتن دارو به راه خود ادامه میدهند.
در بخش دوم نمایشنامه اما داستان متفاوت است. شاگرد در میانههای راه به همراهان اعلام میکند که قادر به ادامۀ راه نیست. همراهان به او اعلام میکنند که باید به سنتها رجوع کرد و طبق قوانین کهن باید تیم به راهش ادامه دهد و او را رها کند. شاگرد به همراهان اعتراض میکند و به قوانین کهن نه میگوید و از این رو به مقابله با سنتهای پیشین و قوانین کهن بر میآید.