اخبار هنری : نقد فصل چهارم سریال «سرقت پول» (Money Heist)
سریال «سرقت پول» (Money Heist) با نام اسپانیایی (La Casa de Papel) ساختهی الکس پینا، به فصل چهارم خود رسید؛ داستان در ادامهی فصول گذشته و بهخصوص فصل سوم روایت میشود. نکات مثبت و منفی قابل توجهی در فصل چهارم، چالشبرانگیزند که راجع به برخی از آنها، مینویسم.
سؤالی که دربارهی «سرقت پول» ذهن بسیاری از علاقهمندان را مشغول کرده این است که چرا این سریال توانسته پربینندهترین سریال خارجی زبان نتفلکیس لقب بگیرد؟ جواب این سؤال را باید در مقولهی تعلیق جستجو کرد. «سرقت پول» بلد است که چگونه مخاطب را میخکوب کند. عنصر تعلیق به بهترین نحو در آن جاری است. عنصری کلیدی که از همان فصل اول، با یک ریتم بسیار مناسب در خلال روایت سریال تزریق شده است. تعلیق در فصل چهارم هم عنصر کلیدی و محور اصلی سریال است. داستان با نقاط بحرانی فراوانی آغاز میشود، در طول فصل برخی از نقاط بحرانی حل و فصل میشوند، نقاط بحرانی جدیدی شروع به کار میکنند و در نهایت فصل، با بحرانیترین حالت ممکن به اتمام میرسد. نقطهی پایان فصل، درست همانند فصول گذشته، نقطهی اوج فصل به حساب میآید. الکس پینا با چینش دقیق داستانی، عطش مخاطب برای فصل بعدی «سرقت پول» را شدت میبخشد.
«سرقت پول» روی الگوی کلاسیک سریالنویسی حرکت میکند. الگویی که در آن قسمت اول هر فصل نقطهی صفر داستانی است. روند داستان از نظر تعلیق کم کم شدت پیدا میکند. در قسمت میانی (در «سرقت پول»، قسمت چهارم) یک نقطهی بحرانی کوچک کار گذاشته میشود. در قسمت بعد از آن، داستان اُفتی کوتاهمدت دارد و دوباره روند چالشی سریال به شدت سابق بازمیگردد. در قسمت پایانی نیز این شدت و تعلیق به نهایتش میرسد و درست در نقطهی اوج سریال، فصل به اتمام میرسد. الگویی که ذکر شد، دقیقا همانچیزی است که «سرقت پول» از آن پیروی کرده است.
سریال حتی از الگوی یکسان برای کشته شدن شخصیتهایش در طول فصول مختلف، استفاده میکند. قسمتهایی که برلین، مسکو و یا اسلو در فصول گذشته مُردند را با قسمت مرگ نایروبی مقایسه کنید. در تمامی این قسمتها، از زندگی شخصی کاراکترها، از خوبیهایشان و از آرزوهایشان، پلانهای متعددی دیده میشود. سریال با نمایش این پلانها، پیشاپیش به مخاطب خبر میدهد که قرار است حادثهای ناگوار برای کاراکترها رخ دهد.
درست است که «سرقت پول» روی الگو گام برمیدارد، با این حال، خطاهایی که سریال دارد، خطاهای کمی نیستند. در «سرقت پول» خبری از واکنشهای مردمی یا واکنشهای سراسری از جنس حاکمیت نیست. اگر فسادی در یک سیستم دولتی آن هم به حجمی که سریال «سرقت پول» نشان میدهد، افشا شود و یا سرقتی با این وسعت که در قسمتهای مختلف، گسترش آن بیش از پیش به چشم میآید در جهان رخ دهد، آیا مقامات دولتی (نه اشخاص دون پایه بلکه مقامات اصلی حاکمیت) سکوت میکنند؟ از مردم در «سرقت پول» چیزی جز هرج و مرج کنار ساختمان بانک مرکزی دیده نمیشود. تصویری که الکس پینا در طول این بحران از حاکمیت و مردم به مخاطب میدهد، تصویری کاریکاتوری است؛ تصویری کاریکاتوری که پینا از فصول گذشته آن را در سریال جا انداخته است. فراموش نکردیم که در فصول گذشته «سرقت پول» دختر سفیر گروگان گرفته شده بود و سریال به راحتی از مسائل سیاسی پیرامون آن گذشته بود. انگار فکر مسلط سریال، سرقت، گروگانگیری و موقعیتهای دزد و پلیسی را در یک محیط کاملا ایزوله و به دور از تفکر مردم و حاکمیت قرار داده است. وقتی در فصل چهارم سریال، صحبت از فساد دولت، مأمورین امنیتی، قضات و دادگاهها به میان میآید، ضروری است که از این تصویر کاریکاتوری دست برداشته شود. این یکی از اصلیترین ضعفهای سریال در طول فصول گذشته به حساب میآید. نیازی به شرح اتفاقات مفصل به اندازهی یک قسمت در سریال دربارهی نگاه حاکمیت و مردم به اتفاقات درون بانک مرکزی اسپانیا نیست. سازندهی «سرقت پول» میتوانست با چند پلان و سکانس کوتاه این موضوع را به مخاطبش نشان دهد.
در پس پشت هیجانات و تعلیقی که «سرقت پول» به مخاطب القا میکند، بعضی از موارد از قلم افتادهاند. کاراکتر آرتورو به چه کار سریال آمده است؟ خرده داستانی برای شخصیتی فرعی که صرفا پلانهایی اضافی را در طول سریال اشغال کرده است. نایروبی در طول چند قسمت که در جهان روایت سریال تقریبا یک تا یک و نیم روز است، گلوله خورده است، به کما رفته میرود، گلوله را از تنش درمیآورند و با کمک مورفین سر پا میشود. سر پا شدن نایروبی در جهان واقع، به این سرعت، غیرممکن است. قرارگیری پالرمو در جبههی خودی، در ادامه در جبههی دشمن و در نهایت در جبههی خودی، با سرعتی عجیب رخ میدهد؛ سرعتی که مانع باورپذیری این اتفاق شده است. به خصوص در زمانی که پالرمو به یکباره از جبههی خودی به سمت جبههی دشمن رو برمیگرداند. عملا این مورد در سریال باورپذیر نیست.
از نظر من، از زمانی که برلین (با بازی پدرو آلونسو) کشته شده است، همچنان بهترین بازی سریال برای پروفسور (با بازی آلوارو مورته) است. آلوارو مورته به درستی و ظرافت، پیچیدگیهای شخصیت پروفسور را در بازیاش نشان میدهد. بازی قابل توجه نجوا نیمری در نقش سِیرا (پلیس زن حامله در سریال) به خصوص در سکانسی که دربارهی مرگ شوهرش صحبت میکند هم از نکات قابل توجه بازیگری در این فصل سریال به حساب میآید.
دوربین نقش بسیار مهمی در تعلیقهای مد نظر پینا در «سرقت پول» دارد. دوربین روی دست فیلمبردار، کاتهای سریع دوربین، زوایای تندی که برای نماها انتخاب شده است، همگی بر حس تعلیق اثرگذار بودهاند. در پلانهایی که در بانک گرفته شده است، زمانی که شخصیتها در چالشی سخت گیر افتادهاند، زوایای دوربین تند و بسته است؛ طوریکه خفقان و تنگنای پلان بیش از پیش به مخاطب القا میشود. کات دوربین جز در مواردی که داستان در گذشته روایت میشود، به چشم نمیآید و این از حُسنهای فیلمبرداری سریال است.
تدوین و موسیقی دو عنصری هستند که بحرانها و تعلیقهای سریال را شدیدتر کردهاند. تدوین، ریتم مناسبی را به سریال بخشیده است؛ ریتمی که به خصوص در نیمهی دوم سریال و بهطور خاص در قسمتهای پایانی ابتدا با نشان دادن زمان حال و سپس با برگشت داستانی و روایت شرح ماوقع بیش از پیش، التهاب را شدت بخشیده است. استفاده از موسیقی حجیم در لحظات بحرانی سریال نیز، حس تعلیق را تقویت کرده است.
«سرقت پول» در فصل سوم و چهارمش شاید به اندازهی فصل اول و دوم درخشان نباشد ولی قطعا یکی از مهمترین سریالهای خارجی زبان قرن بیست و یکم است که حداقل برای فصل پنجم هم مخاطبانش عطش دیدن شکست یا پیروزی تیم پروفسور را خواهند داشت.
محمدرضا رسولی