جمعه, مارس 29, 2024
خانهنقد و یادداشتحقیقت یا مصلحت؟ مسأله این است!

حقیقت یا مصلحت؟ مسأله این است!

اخبار هنری : 

پرداختن به مسائل روز جامعه یکی از وظایف رسانه های نوشتاری و تصویری است که این روزها سینمای ایران را احاطه کرده و آن را از وجوه دراماتیک خالی کرده است. فیلم هایی که به ندرت دراماتیزه شده و بیشتر شبیه یک گزارش ژورنالیستی هستند که خیلی زودتر از آنچه که باید به دست فراموشی سپرده می شوند.

حال در یک چنین فضایی با فیلم «ابلق» ساخته «نرگس آبیار» مواجه می شویم که با وجود اشکالاتی که در فیلمنامه اش به چشم می خورد اما تعلق به سینمای قصه گو دارد. قصه آدم هایی که در محله ای زورآبادی در خانه هایی که بدون توجه به اصول ساختمان سازی، برپا شده و جمع زیادی از مردم طبقه فرودست را در خود جای داده است.
«آبیار» در فصل نخست فیلم، به خوبی این فضا را خلق کرده و جغرافیای آن را تا حدودی به تماشاگران خود نشان می دهد. هر چند که می توانست نمای عمومی بیشتری از این محله نشان داده و به جای نماهای درشت فراوان کمی هم به لانگ شات بیاندیشد!.
فیلم در فضای پرتنش مشاجره و زدوخورد «علی» و «راحله» به عنوان شخصیت های محوری ابلق آغاز شده و با تاکید روی فرزند آنها که زبانش بند آمده به پایان می رسد. در سکانس های بعدی به مرور با بقیه شخصیت ها همچون: «جلال»، «شهلا»، «رحیم» و مادر خانواده آشنا می شویم که هر یک داستانکی را با خود دارند.
از حاملگی شهلا که در ۳۵ سالگی با جلال ازدواج کرده تا رحیم که حکم بزرگتر آنها را داشته و همیشه رفتاری مصلحت آمیز دارد. نقطه عطف نخست هم در چهلمین دقیقه کار شکل گرفته که با توجه به مدت زمان ۱۱۵ دقیقه ای «ابلق» کاملا درست و معقول به نظر می رسد. در نیمه میانی کار، آبیار عمده تمرکز خود را روی مثلث علی، راحله و جلال گذاشته و تنش های حاکم بر داستان را بیشتر و بیشتر می کند.
هر چند که در این بخش ریتم تا حدود زیادی افت کرده و یک تدوین مجدد می تواند به آن کیفیت بهتری ببخشد. نقطه عطف دوم هم به مانند اولی خوب از کار درآمده و شوک مناسبی به آن می دهد تا قصه وارد فصل نهایی شود. ابلق به لحاظ داستان فرعی وضعیت چندان مناسبی نداشته و مهمترین آن که با محوریت دوست جوان راحله؛ «فیروزه» و دوستی اش با جوانی از اهل محل شکل گرفته نیز پیش پا افتاده به نظر می رسد.
«آبیار» که سابقه نویسندگی هم دارد، در پرداخت شخصیت ها خوب عمل کرده و آدم های باورپذیری را خلق کرده که در منطقه فرحزاد در حالی که فاصله ای کوتاه با برج های گرانقیمت دارند، زندگی می کنند. علی یکی از آنها است که از کلیشه های آشنا در خلق او به شکل مطلوبی بهره گرفته شده و به خوبی داستان را به جلو می برد. همینطور «راحله» که به عنوان فردی تک افتاده و غریب از خانواده شوهرش، خوب از کار درآمده و مخاطب را به همذات پنداری با خود وادار می کند. اما این اتفاق در رابطه با جلال رخ نداده و وجوه خاکستری مورد نظر آبیار به تن آن ننشسته است.
استفاده فراوان فیلمساز از نماهای بسته به خصوص در سکانس تعقیب و گریز علی و چند جوان دیگر روی پشت بام های محله ای شلوغ و درهم برهم، چشم تماشاگر را آزار داده و تمرکزش را سلب می کند. همینطور اشاره بیش از اندازه آبیار به چرخ و فلک های شهربازی نزدیک محله و نور و جیغ های شادمانه مردم که در تضاد کامل با حال و روز مردم فقیر محل قرار دارد.
«ابلق» با توجه به تعدد شخصیت هایش نیاز به تیم منسجمی از بازیگران حرفه ای داشته و آبیار هم در همین راستا از بازیگرانی همچون: «هوتن شکیبا»، «الناز شاکردوست»، «بهرام رادان» و «مهران احمدی» سود جسته است. زوج شکیبا و شاکردوست که در فیلم قبلی آبیار خوش درخشیده بودند، در اینجا هم خوب عمل کرده و بازی شان یکی از نقاط قوت فیلم به حساب می آید. به خصوص شکیبا که در هیبتی تازه و متفاوت به طبقه نقش خود نزدیک شده و آن را ملموس کرده است. در نقطه مقابل، بهرام رادان قرار دارد که به هیچوجه قواره اش به نقش نخورده و به همین خاطر هم بازی اش سرشار از اغراق و تصنع به نظر می رسد.

محمد جلیلوند

اخبار مرتبط

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

مطالب مرتبط