اخبار هنری :
«ساد-پازولینی» ــ ترجمه صالح نجفی
اگر از منظر سیاسی به موضوع بنگریم، باید گفت مارکی دو ساد هم اشتباه میکرد. فاشیسم خطری است جدیتر و مکّارتر از آن که بتوان با قیاسی ساده تکلیفش را روشن کرد و اربابان فاشیست را به صورت مردانی تصویر کرد که «بهسادگی» جای مردان هرزه و لاابالیِ رمان ساد را میگیرند. نه. فاشیسم موضوعی است که ما را بی برو و برگرد وامیدارد به آن شیوهای صحیح و با تحلیل عقلانی و از منظر فلسفی فکر کنیم. اگر هنر به سراغ فاشیسم برود، تنها کاری که از دستش برمیآید این است که آن را باورپذیر گرداند و بکوشد چند و چون وقوع آن را به وضوح و با دقت اثبات کند (démontrer) نه اینکه نشان دهد (montrer) فاشیسم به چه پدیدههایی شبیه است؛ باری، از نظر من راهی جز روش برشت برای پرداختن به فاشیسم نداریم. یا، از این هم بهتر: مسئولیت ما این است که این شکل از فاشیسم را به صورت انحرافی جنسی نمایش دهیم؛ فکر نکنم کسی پیدا شود که با گفتن این جمله در برابر مردان هرزه و لاابالیِ سالو خاطرش آسوده نشود: «من واقعاً شبیه اینها نیستم، بله، من فاشیست نیستم، آخر من از اَن و گُه خوشم نمیآید.»
در یک کلام، پازولینی دو بار دست به کاری زد که نباید میکرد. فیلم از نظر ارزش سینماییش در هر دو میدان بازنده است، زیرا هر اثری که دربارۀ فاشیسم خیالپردازی کند (irrealise) بد است و هر اثری که مارکی دو ساد را از عرصۀ خیال به پهنۀ واقعیت درآورد (realise) بد است.
اصل این مقاله در شانزدهم ژوئن 1976 در لو موند به چاپ رسید و وِرِنا کانلی آن را به انگلیسی ترجمه کرده است.