حلقهٔ دوم (الکساندر ساکوروف): امروز هیچ فیلمسازِ حاضرِ دیگری نیست که فیلمهایش را تا این حد ستایش کنم. فکر میکنم روزهای کسوف (۱۹۸۸) بزرگترین فیلمش است.
❍ کلوزآپ (عباس کیارستمی): سینمای ایران بزرگترین کشفِ دههٔ اخیر بوده است. کلوزآپ فیلم محبوبِ من (و شنیدهام که خودِ کیارستمی) از میان فیلمهای اوست.
❍ سنگ (الکساندر ساکوروف): روحِ چخوف در این فیلم متبلور است که مراقبهای دربارهٔ شبی است در موزهٔ یالتای چخوف.
❍ عریان (مایک لی): من از زمان «مهمانی ابیگیل» در ۱۹۷۷ طرفدارِ مایک لی بودهام. عریان، تصور میکنم، عمیقترین فیلمِ اوست.
❍ استاد عروسکساز (هو شیائو شین): [داستانی] شکل گرفته در دهههای ۳۰ و ۴۰. فیلمسازِ تایوانی همان اندازه که همگان میگویند حیرتانگیز است.
❍ تانگوی شیطانی (بلا تار): ویرانگر و مسحور کننده برای هر دقیقه از هفت ساعتش. خوشوقت خواهم بود که بتوانم تا پایان عمرم هر ساله ببینمش.
❍ لامریکا (جیانی آملیو): حماسه، «رئالیستی»، حقیقت ـــ فیلمی بزرگ، اخلاقی و شاید محزونترین فیلمی که در عمرم دیدهام.
❍ ژن باکره (ژاک ریوت): یک شاهکار. ریوت، تنها در میانِ فیلمسازانِ نسلِ خود، تغییر نکرده یا از قدرتِ نگاهِ خود نکاسته است.
❍ زیر درختان زیتون (عباس کیارستمی): استادانه ساخته شده. به گونهای مقاومتناپذیر منقلبکننده.
❍ خداحافظ جنوب، خداحافظ (هو شیائو شین): اشراری بازنده در تایوانِ جدید. همانقدر خیره کننده که گلهای شانگهایِ (۱۹۹۸) موقر، پرظرافت و زیبای او که در دههٔ ۱۸۸۰ میگذرد.