اخبار هنری:
ـــ مقالهٔ «علیه تفسیر» ــ ترجمه روبرت صافاریان
ـــ شاید قصد اینگمار برگمان این بوده که تانکی که در فیلم «سکوت» در تاریکی شب در خیابانی خالی پیش میآید، به عنوان یک نماد فالیک تفسیر شود. امّا اگر او چنین قصدی داشته، فکر احمقانهای کرده است. (لارنس میگفت: «هرگز به داستانگو اعتماد نکنید، به خود داستان اعتماد کنید.») تانکی که در این سکانس میبینیم، وقتی همچون شیء سهمگینی در نظر آورده شود، همچون معادل ملموس اتفاقات مرموزی که در هتل در جریان است، تکاندهندهترین لحظه فیلم است. کسانی که در پی تفسیر فرویدی تانک هستند تنها ناتوانی خود در نشان دادن واکنش حسی به چیزی که بر پرده میگذرد به نمایش میگذارند.
همواره چنین است که تفسیری از این گونه از ناخشنودی (آگاهانه یا ناخودآگاه) از فیلم حکایت میکند، از تمایل به اینکه چیز دیگری را به جای آن بگذاریم.
تفسیر بر این نظریه بسیار مشکوک بنا نهاده شده است که گویی آثار هنری از واحدهای محتوایی تشکیل شدهاند و این نقض هنر است. این نگرش هنر را به یک شیء مصرفی بدل میسازد، به وسیلهای برای ساماندهی طرح ذهنی مقولهها.