اخبار هنری : فیلم سینمایی «دشمنان» به کارگردانی علی درخشنده یکی از آثار راه یافته به بخش نگاه نو در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر است. این فیلم به تهیهکنندگی مجید برزگر و نویسندگی بردیا یادگاری از آذرماه کلید خورد و خود را به جشنواره رساند. درخشنده در اولین تجربهی ساخت فیلم بلند سینمایی با فیلم «دشمنان» راهی جشنواره شد و در بخش نگاه نو با دیگر فیلمسازان جوان به رقابت خواهد میپردازد. پیش از این به عنوان دستیار کارگردان و برنامهریز در تعداد زیادی از فیلمها حضور داشت. او فیلمهای کوتاهی همچون «آماس»، «محاق»، «به همین سادگی» و «صبور باش» را در کارنامه کاری خود دارد. شاید مهمترین حضور وی در مقام دستیار کارگردان را باید به فیلم سینمایی «یک شهروند معمولی» به کارگردانی مجید برزگر نسبت داد. علی درخشنده بعد از چندین بار دستیار کارگردان و بازیگر بودن، حالا خودش آستین بالا زده و اولین فیلم سینماییاش را ساخته است؛ فیلمی که لایههای پنهان اجتماعی زیادی در آن دیده میشود و ظاهرا فیلمی روانشناسانه است.
رؤیا افشار بازیگر سینما و تئاتر ایفاگر نقش اصلی این فیلم است. از دیگر بازیگران «دشمنان» میتوان به ندا جبرئیلی، مسعود دلخواه، قربان نجفی، علی بیغم، سینوهه دانشمند، توران یاقوتی و سعید آرمند و غیره اشاره کرد.
دشمنان با مضمونی اجتماعی روایت تنهایی انسانها و حریم خصوصیشان را به نمایش میگذارد. این فیلم داستان خانوادهای را روایت میکند که با وجود خانواده بودن یکدیگر را نمیشناسند. اهل خانه فقط یکدیگر را تحمل میکنند. شخصیت زهره با بازی رؤیا افشار، زنی را به تصویر میکشد که تلاش دارد تمام رویدادهای تلخ را سر و سامان دهد اما وقتی سرخورده، شکست میخورد قصد دارد به این زندگی پایان دهد.
زهره: آدم فکر میکنه هر چی سن و سالش بالاتر میره قویتر میشه اما نه، ما هر روز حساستر میشیم؛ حتی بیشتر از وقتی که جوون بودیم تنهایی و غم و شادمانی رو حس میکنیم با یه فرق کوچیک.
روایت در فیلم «دشمنان» روایت زنی در آستانهی میانسالیست. زهره زنی حدودا 50 ساله با مادر پیر و دخترش شیوا در آپارتمانی واقع در شهرک اکباتان زندگی میکنند. شغلش آرایشگریست. همسرش حدود دو سال است که ترکش کرده و در شمال زندگی میکند. چند ماهی است که کسی از پسر زهره با نام شهاب خبر ندارد. شیوا برای پیدا کردن برادرش دست به هر کاری میزند و همهجا پرس و جو میکند. با نوشتن و پخش نامههایی تهدیدآمیز به درب منزل زهره و دیگر ساکنین بلوک، اوضاع ناجور زندگی زهره آشکار میشود. در نامهها تقریبا تمام زندگی خصوصی زهره بیان میشود. هیچکس نمیداند نامهها از طرف چه کسی نوشته میشود. محتوای نامهها طوریست انگار قصد و نیت خراب کردن زندگی زهره و خدشهدار کردن آبرویش پیش دیگران را دارد. نیت نامهها این است که او را گناهکار نشان دهد.
رؤیا افشار در نقش زهره، کاراکتر زنی میانسال را بازی میکند. او زنی روانپریش است و حال و روز خوشی ندارد. زنی ۵۰ ساله که مادری پیر دارد. مادرش هنوز درباره زندگی و شغلش به او سرکوفت میزند. خانهی زهره به محلی برای محل نگهداری گربهها بدل شده است. او به برخی از مشتریانش اجازه میدهد که دوست پسر خود را به خانه بیاورند و با هم خلوت کنند. شیوا دختر زهره رابطهی خوبی با او ندارد و مقصر اصلی رفتن پدرش را مادرش میداند. شهاب، پسر گمشدهی زهره که سرباز بوده است در همین دوران به مصرف مواد روی آورده است. زهره در این وانفسا زندگی میکند و رؤیا افشار توانسته حال پریشان او را به دقت به تصویر بکشد.
زهره از نسلهای پیش و پس از خودش برای هر کاری که کرده توسری میخورد. کارهای نظیر آرایشگری و راه دادن دخترها و پسرها را در خانهاش را یواشکی انجام میدهد؛ او حتی تصور میکند پسرش شهاب را او به کام مرگ فرستاده است.
زهره همچون متهمی از سوی اهالی تهدید میشود. وقتی مدیر بلوک او را بازخواست میکند و دربارهی زندگی خصوصیاش از او توضیح میخواهد زهره حرفی برای گفتن ندارد. او از مدیران بلوک میخواهد نجاتش دهند. تأکید میکند که ما به شما اعتماد کردیم، به شما رأی دادیم تا از ما دفاع کنید، پس چرا کاری نمیکنید؟
دشمنان کیستند؟ دشمنان همان همسایگان زهره هستند، همسایگان و نگهبانی که وقتی ذره ذره طی نامههایی که خود زهره آنها را مینویسد و پخش میکند به جای کمک به همسایه از او فاصله میگیرند. دشمنانی که وقتی زندگی خصوصیاش و مشکلاتش را میفهمند کم کم به او پشت میکنند و پلیس خبر میکنند و در تمام ساختمان دوربین مدار بسته کار میگذارند.
زهره شخصیت مازوخیستی دارد. خودش را آزار میدهد. زهره خود را مسبب گناه میداند. زهره پیوسته خود را سرزنش میکند و آزار میدهد و از شماتت کردن خود دست برنمیدارد. او حتی حاضر است دیگران را با خودش به بدبختی فرو ببرد. با دخترش و مادرش میانه خوبی ندارد و دقیقا نمیداند چه میخواهد. آشوب زدگی در زندگی این کاراکتر بیداد میکند.
شوهر زهره (با بازی مسعود دلخواه) در زندگی به او پشت کرده و به شمال سفر کرده است؛ و تقریبا در تمام فیلم حضور ندارد. در انتهای فیلم بازمیگردد تا شاید اوضاع را بهتر کند اما این همسر به ظاهر فداکار، در سکانس پایانی فیلم ذات خودش را نشان میدهد.
لوکیشن فیلم در شهرک اکباتان ساخته شده، واقع در غرب تهران که زمانی قرار بوده مسکن مهر دوران پهلوی باشد. انتخاب این شهرک به عنوان لوکیشن اصلی فیلم با هوشمندی تمام صورت گرفته و به نظر میرسد فیلمنامهنویس با چم و خم زندگی در این شهرک بزرگ آشنا بوده است. لوکیشن این شهرک بسیار سینمایی بوده و نوع معماری خانهها و بلوکها و حتی راهروهای ساختمانهای آن درخور قاب تصاویر زیبای سینماتیک است. استفاده از معماری شهرک اکباتان در فیلم به درستی صورت گرفته، شهرکی با ساختمانهای بتنی و محکم و یک شکل که از دور تداعی کننده یک زندان است. اکباتان از نمای دور شهرکی سخت و سنگدل است و اتفاقات تلخ و گزنده و به شدت سیاسی فیلم نیز در این شهرک پر حاشیه و سنگدل رخ میدهد. جایی از فیلم رؤیا این شهرک را مکان امن و بزرگ مینامد.
متاسفانه مفاهیم مورد نظر کارگردان آنچنان که باید به خوبی مفهوم نشده است. تدوین نادرست فیلم و روایت کشدار داستان باعث شده تا حوصله تماشاگر زودتر از آنچه که باید سر بیاید. اشتباه ابتدایی در فیلمنامه اثر اتفاق افتاده است. فیلم در همان یک سوم ابتدایی گرهی نهایی خود را گشوده است. در یک سوم ابتدایی فیلم با نشان دادن پلانی که زهره در اتاق خواب نشسته و نامه مینویسد، مخاطب متوجه اصل ماجرا میشود ولی فیلمنامه تا انتهای فیلم منکر اصل قضیه است، اما در نهایت همان مشخص مخاطب برای گرهگشایی را به او میدهد. فیلم فقط با یک سری کات چند دقیقهای و مدت زمانی نسبتا کوتاهتر، میتوانست بسیار موثرتر واقع شود. سکانسها و نماهای زاید در فیلم به وفور دیده میشود و بسیاری از شخصیتها مانند روانشناس تا پایان فیلم کاراکتری مجهول باقی میمانند و مشخص نیست برای چه در فیلم حضور دارند! گریزهای بیدلیل به مسائلی همچون دستفروشان نیز در فیلم جایی ندارند و بیشتر شبیه یک پیام شعارگونه است. توگویی به خاطر حضور در فضای شهرک اکباتان در فیلم به زور گنجانده شدهاند. در واقع باید به علی درخشنده توضیح داد اگر بازی زیبا و هنرمندانه رؤیا افشار نبود، فیلم زودتر از مسیر خود خارج میشد.
پایان بندی فیلم، جاییست که فیلم به سمت سقوط پیش میرود، مانند بسیاری از فیلمها که پایانبندی درست و درمانی برای خود ندارند. «دشمنان» در بیست دقیقه پایانی خود دست و پا میزند و میخواهد یک سری حرف ناگفته را پشت سرهم و تند تند بگوید و کارگردان در یک شتابزدگی توامان با کج سلیقگی، فیلم را به پایان میرساند.
به نظر اولین تجربه علی درخشنده ناموفق بوده است و باید در نظر داشت که مخاطب عام چندان نمیتواند با فیلم انس بگیرد. با این حال، فیلم میتواند با اندکی کوتاهتر شدن، برای دیگر مخاطبین خود نیز به اثری به مراتب بهتر تبدیل شود.
پریسا کیومرثی