اخبار هنری : جی جی آبرامز (J.J. Abrams) همانطور که خودش اعتراف کرده در پایانبندی داستانهایش خوب عمل نمیکند. او در این باره گفته بود: «من توی پایانبندی خوب نیستم. کلا توی هیچ چیزی خوب نیستم، اما خوب بلدم چطور یک داستان رو شروع کنم. تموم کردن داستان کار سختیه.» پس جای تعجب نیست که پایان مورد انتظار حماسه اسکایواکر در فیلم Star Wars: The Rise of Skywalker «جنگ ستارگان: خیزش اسکایواکر» یک شکست به تمام معناست. اگر به فیلموگرافی آبرامز توجه کنید این شکست واقعا غیرمنتظره نیست. آبرامز که مقلد خوبی است، در پیدا کردن جنبههای خوب داستان مشکل دارد، و بیشتر روی نوستالژی تکیه میکند تا به فکر پیچشهای داستانی باشد. او با استفاده از شخصیتهای جذاب و ریتم سریع موفق میشود روی این ضعفها سرپوش بگذارد. او قبلا با این روش توانست فیلم جذاب اما بدون ریسک The Force Awakens «نیرو برمیخیزد» را به موفقیت برساند، اما در The Rise of Skywalker نقاط ضعفش به او غلبه کرده که نتیجه آن داستان ضعیف، پیشرفت شخصیت توخالی و آشکارسازیهای نادرست است.
امپراطور پالپاتین (با بازی ایان مکدیارمید (Ian McDiarmid)) زنده است. رهبر اعظم کایلو رن (با بازی آدام درایور (Adam Driver)) به دنبال امپراطور بوده چون او تهدیدی برای قدرت کایلو است، اما پالپاتین قدرت محفل نهایی را به کایلو پیشنهاد میکند، ناوگانی از نابودگران ستارگان که به کایلو اجازه میدهد کهکشان را به تصاحب خودش درآورد. در عوض، کایلو رن باید ری (با بازی دیزی ریدلی (Daisy Ridley)) را بکشد. در همین حین، ری، فین (با بازی جان بویگا (John Boyega)) و پو (با بازی اسکار آیزاک (Oscar Isaac)) به دنبال یک شی باستانی هستند که آنها را به سمت امپراطور هدایت میکند، تا بتوانند او و تهدیدی که برای کهکشان دارد را خنثی کنند. طی این مسیر، وقتی ری با کایلو رن روبرو میشود، (دوباره) حقیقت را درباره والدین خودش میفهمد.
حتی از همین خلاصه داستان میتوان مشکلات بیشمار Rise of Skywalker را متوجه شد. چون پالپاتین نمرده است، یعنی فداکاری دارث ویدر در فیلم Return of the Jedi «بازگشت جدای» بیهوده بوده است. همچنین اگر پالپاتین نمرده، این یعنی به مدت یک نسل با ناوگانی از سفینههای قدرتمند منتظر بوده تا یک نفر کاری را برای او انجام دهد. همچنین در پایان فیلم The Last Jedi «آخرین جدای»، محفل اول جایگاه قدرتمندی به دست آورده بودند، پس اینکه چرا به محفل آخر بیشتر از محفل اول نیاز داریم اصلا منطقی نیست.
اما مشکل بزرگتر فیلم این است که آبرامز از ریسک و کار شجاعانه میترسد چون ممکن است با استقبال مخاطبان فرنچایز روبرو نشود. همانطور که گفتم او توانست در فیلم The Force Awakens از زیر این مشکل قسر در برود، اما در اینجا تکیه او به نوستالژی تلاشش را بیاثر میکند. اینجا فیلمی داریم که دوباره شخصیت منفی آن پالپاتین است. شخصیتها باید وارد ویرانههای ستاره مرگ شوند. نکات دیگری هم هستند که آنها را لو نمیدهم، اما حین تماشای فیلم بالاخره عصبانی شدم و آرزو کردم کاش آبرامز گذشته را رها کرده و چیزی جدید و شجاعانه میساخت. اگر این فیلم برای تسکین کسانی ساخته شده که از تصمیمات شجاعانه The Last Jedi ناراحت بودند، خیال این افراد راحت باشد چون با فیلمی طرف هستند که هیچ ریسکی نکرده و هیچ روند پیشرفت شخصیتی خوبی ندارد. اگر فقط میخواهید فیلمی بدون ریسک ببینید Rise of Skywalker گزینه مناسب شماست.
با وجود تمام دنیاسازی، نقطه قوت و ضعف فیلمهای Star Wars شخصیتهای آنها هستند، و با وجود انتخاب بازیگران بزرگ برای فیلم، آبرامز به جز ری دقیقا نمیداند از آنها چطور استفاده کند، که همچنان در کشمکش با موضوع والدینش و تاریکی درون خودش است. واقعا نمیدانم هدف فین و پو در این فیلم چیست و چطور به چالش کشیده میشوند. پو در بخشی از فیلم با عشق سابقش روبرو شده و فین یک دوست جدید پیدا میکند، اما تلاشی برای ایجاد این روابط یا اضافه کردن ابعادی به شخصیتها انجام نمیشود.
در عوض بخش زیادی از The Rise of Skywalker، که حفرههای داستانی زیادی دارد و نمیداند قصد دارد به چه سمتی برود، یادآور ضعیفترین لحظات Return of the Jedi است. در بدترین لحظات آن فیلم، شخصیتهای دوستداشتنی در کنار هم وارد یک ماجراجویی میشوند، اما کارهای آنها هیچ عمق یا چالشی به قهرمانان داستان اضافه نمیکند. ترسو بودن آشکار The Rise of Skywalker باعث میشود شخصیتها به جایی بروند، داستان برای ری پیشرفت کند، و هر کس دیگری فقط برای اینکه آنجا باشد در این ماجراجویی حضور دارد، که منجر به بیتاثیر شدن نقطه اوج فیلم میشود.
کاش میتوانستم بگویم The Rise of Skywalker حداقل از نظر سکانسهای اکشن جذاب است، اما حتی اکشن آن هم کهنه و قدیمی به نظر میرسد. برای مقایسه آبرامز با آبرامز، در این فیلم هیچ چیزی به اندازه نیمی از تعقیب میلنیوم فالکون در The Force Awakens جذاب نیست. به نظر میآید در حال تماشای یک فیلم Star Wars هستیم، اما بدون اینکه سازندگان ریسک کنند و داستانی مهیج و جذاب ارائه دهند. تنها جرقه خوب داستان زمانی است که فیلم یک آشکارسازی مسخره دیگر از خودش رو میکند.
این بخش از داستان را لو نمیدهم، اما وقتی فقط قصد دارید چیزی که مردم دوست دارند به آنها نشان دهید، باید قید تاثیرگذاری داستان را بزنید. Rise of Skywalker واقعا درباره هیچ چیزی نیست چون فقط میخواهد چیزهایی به شما نشان دهد که قبلا دوست داشتهاید. شما قبلا قبول کردهاید پالپاتین یک شرور است، پس دوباره او را قبول کنید. شما قبلا نمادنگاری بیوقفه را قبول کرده بودید، پس اجازه دهید دوباره وارد ویرانههای ستاره مرگ شویم. Star Wars: The Rise of Skywalker به شما آغوش گرم یک جسد در حال رقص را به شما ارائه میدهد.
من بیشتر از اینکه از Star Wars: The Rise of Skywalker متنفر باشم از آن ناامید شدهام. در فیلم شاهد لحظات جالبی با حضور لیا (با بازی کری فیشر فقید (Carrie Fisher)) هستیم، اما در این لحظات هم آبرامز نمیخواهد مخاطبان را به چالش بکشد و فقط میخواهد به آنها سرویسدهی کند. این منجر به آینده خوبی برای فرنچایز Star Wars نمیشود چون داستان را از حالت اساطیری خارج کرده و آن را به یک پکیج ساده تبدیل کرده که مدام به مخاطبان این سری فروخته میشود.
قطعا شاهد مقایسه Rise of Skywalker و The Last Jedi خواهیم بود، اما من علاقهای به این مقایسهها ندارم. هر فیلم باید کارهای مختلفی انجام میداد و بخش متفاوتی از داستان را روایت میکرد. میدانم برای آبرامز سخت است داستانی که از سال ۱۹۷۷ در حال روایت بوده را به پایان برساند. اما به نظر میرسد او تصمیم گرفته با بن بستهای داستانی و آشکارسازیهای مسخره از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کند. Star Wars فقط یک نمادنگاری یا داستان ساده نیست که از بچگی آن را دوست داشتید. این داستان میتواند خیلی بیشتر از اینها باشد، و برای مردم بیشماری اهمیتش خیلی بیشتر از اینهاست. The Rise of Skywalker حماسه اسکایواکر را به داستانی کمارزش، ضعیف و فراموش شدنی تبدیل میکند.
آریامووی