اخبار هنری : تصویر: آکیرا کوروساوا و برادر بزرگترش هییگو ــ سال 1913
هییگو کوروساوا برادر بزرگتر آکیرا کوروساوا یک بنشی بود. سنت بِنشی در تئاتر کابوکی ژاپن نقش تعیینکنندهای در شکلگیری سینمای ژاپن داشت، و آن ایستادن بازیگری در کنار صحنه (یا پردهٔ سینما) و روایت کردن داستان برای تماشاگران بود. در قدیمیترین فیلمهای ژاپنی بِنشی هم بهجای کاراکترها حرف میزد و هم قصه را تعریف میکرد. پس از هجوم فیلمهای خارجی با میاننویس به ژاپن، بِنشی فقط دیالوگها را میگفت اما تهیهکنندگان ژاپنی بهسرعت شیوهٔ میاننویس را از غرب تقلید کردند و از این رو بنشیها حتی قبل از انقراض سینمای صامت از کار بیکار شدند. هییگو در سال 1933 و در آستانه سی سالگی خودکشی کرد. او افسرده و بیکار بود و حس میکرد زندگیاش پوچ و بیمعناست. پس خود به سراغ یک مرگ شرافتمندانه رفت. این همان حسی بود که آکیرای مشهور پس از شکست فیلم «دودسکادن» (1970) و زمانی که پولی برای فیلمسازی نداشت، بدان دچار شد. آکیرا نیز همانند هییگو خودکشی کرد اما زنده ماند تا «درسو اوزالا»، «کاگهموشا»، «آشوب» و «راپسودی در ماه اوت» را بسازد. کوروساوا که تمام عمر از این اتفاق متاثر است، علت آن را اینگونه توصیف میکند:
ــ او (برادرم) معتقد بود آدمی از سی سالگی به بعد تنها پیرتر و رذلتر میشود! آنچه آدمیان از “تجربه” درک میکنند چیزی نیست جز قبض و بسط رذالت… ما در جوانی آرمانگرائیم، میخواهیم جهان را فتح کنیم، میخواهیم عاشق بمانیم، میخواهیم پدیدارها را همانگونه که هست و همانطور که حس میکنیم تجربه کنیم، میخواهیم بمانیم میخواهیم خوب بمانیم. اما زمان تمام آنها را از ما میگیرد و جایش تجربه را مینشاند. چیست این تجربه جز زخمهای بسته شده از دشنههای فرو آمده…