فیلیپ گرل: احساس نزدیکی، نمیدانم از چه منظری به آن نگاه کنم. چیزی که مشخص است این است که در این فضای [فعلی] دوستان چندان زیادی ندارم. به علاوه، از نسل جدید، مولفان اندکی را از سینمای فرانسه یا سینمای غیراروپایی میشناسم چرا که آنقدر در شناخت آنها ژرف نشدهام – در سینمای امریکا، تمام و کمال عاشق جارموش هستم، [فیلم آخرش] «تنها عشاق زنده ماندند» فوقالعاده است. در سینمای فرانسه و به طور کل در سینما، حضور معاصرانی همچون ژان-لوک گدار و لئو کاراکس است که برایم معیار ارزیابی به حساب میآید؛ دو سینماگری که به نظرم نابغه هستند و هردوی آنها فرآیندی را طی کردهاند که برایم مجذوبکننده است؛ فرآیندی که من آن را «آفرینش نبوغ» مینامم و این تعبیر به این معناست که ما خودخواسته باور کردهایم که قادر به انجام کاری هستیم. پس از آن است که بر آن میشویم شیوهای مناسب برای تاثیرگذاری بیابیم، با علم به تصدیق اینکه آگاهیم که چه کار میکنیم، جهانمان را فریفتهایم. بر اساس همین تعبیر، مصاحبهای با کاراکس را به یاد میآورم که در آن گفته بود «حس یک شیاد را دارم». برایم جذاب است چرا که مقالهای از کایه دو سینما را به خاطر آوردم که در جوانی، کم و بیش همین حرف را در آن گفته بودم. ولی همه اینها به دلیل تفاوت من با این دو نفر نیز هست چرا که خودم را یک [سینماگر] ناشی میدانم و این چیزی از جانب آنهاست که قادرم مدنظر قرار بدهم. ناشی نه به این معنا که کاری ازم برنمیآید ــ چرا که بسیار مشغول فیلمبرداری هستم، به ویژه در سالهای اخیر ــ بلکه در معنایی که دوستش دارم و با هنرمندانی همذاتپنداری میکنم که بیشتر در هنرشان درگیر با زندگی هستند. من زندگی را به سینما ترجیح میدهم.
▫️Philippe Garrel
— Born: April 6, 1948