چهارشنبه, می 15, 2024
خانهنقد و یادداشتشیشلیک با طعم فقر!

شیشلیک با طعم فقر!

اخبار هنری : 

برخی از فیلمنامه نویسان برای گنجاندن مضامین خود در قالب طنز و کمدی، به سمت کمدی سیاه رفته و از آن برای روایت قصه خود سود می جویند. به شکلی که به مرور به یک زیر شاخه در ژانر کمدی تبدیل شده و آثار متنوعی را در خود جای داده است. این دسته از نویسندگان در این موضوع از نویسنده ای مشهوری همچون: چخوف تبعیت کرده و طنزی سیاه و در عین حال گزنده را به قصه های خود تزریق می کنند. کاری که محمدحسین مهدویان هم در تازه ترین ساخته سینمایی اش ((شیشلیک)) قصد انجام آن را داشته اما در این مورد چندان موفق نشان نداده است. چرا که از فیلمنامه ای محکم و استخواندار سود نجسته و آن را به پاشنه آشیل فیلمش تبدیل کرده است!.

«امیرمهدی ژوله» که سابقه ای نسبتا طولانی در طنزپردازی مطبوعاتی داشته و اتفاقا در این حوزه هم موفقیت هایی کسب کرده، در سال های اخیر به یکی از فیلمنامه نویس های پرکار کشور تبدیل شده که نوشته هایش در ژانر کمدی مورد توجه تهیه کنندگان سینمای کشورمان هم قرار گرفته است.
او در شیشلیک به سمت روایت قصه ای با مایه های سیاسی ـ اجتماعی رفته و به سبک کتاب های نویسنده مشهور و قدیمی ترکیه «عزیز نسین»، آن را سر و شکل داده است. قصه آدم هایی که جایی حومه تهران به نام «طرب آباد» ساکن بوده و در کارخانه قدیمی پشم ایران مشغول به کار هستند و در همان منطقه هم در خانه های محقری که کارخانه در اختیارشان گذاشته، زندگی می کنند.
فقر و گرسنگی را می توان تم اصلی فیلمنامه این فیلم به حساب آورد که موتور قصه را به حرکت درآورده و حوادث مختلف را زنجیروار پیرامون آن شکل می دهد. نقطه عطف نخست هم جایی رقم می خورد که دختر خردسال «هاشم» از طریق دختردایی اش با غذایی به نام «شیشلیک» مواجه شده و نامی از آن را در خانه می آورد. آن هم در شرایطی که مدرسه فرزندان کارگران و نیز کارخانه در آستانه برگزاری مراسم پنجاهمین سالگرد گرسنگی قرار دارند که پدر هاشم نیز یکی از بازماندگان آن است.
«ژوله» برای شکل دادن به قصه خود گاه به سمت هجو رفته و کاریکاتوری از کارخانه و به خصوص رییس آن ارائه می کند که بیش از هر چیز تماشاگر را به یاد کشورهای کمونیستی اروپای شرقی دهه های قبل می اندازد. برای مثال تنها کافی است به لباس های متحدالشکل کارگردان در بیرون از کارخانه و فرم لباس مدیر کارخانه و سخنرانی صبحگاهی همیشگی اش در مذمت پول، گوشت و خوراکی هایی از این جنس نگاه کنید.
اعتراف پدر «هاشم» بابت دروغی که سال ها پیش به پسرش گفته، حادثه محرک خوبی در میانه داستان به حساب می آید که تلنگری جدی به هاشم زده و او را به سمت نقطه عطف پرده دوم سوق می دهد. در این بین شوخی های زیادی هم توسط ژوله طراحی شده که تقریبا همگی آنها حول محور فقر می چرخد. از جلسه هایی که همسر هاشم برای زنان همسایه گذاشته تا مهمانی ای که هاشم برای کارگری و آوردن شیشلیک برای دخترش رفته و طنزی به شدت تلخ در آن موج می زند.
«ژوله» در پرداخت شخصیت های خود نیز نیاز به تیپ هایی داشته که در عین آشنایی برای مخاطب در عین حال دور و غریب به نظر برسند. برای مثال هم می توان به هاشم و برادر زنش احمد اشاره کرد که در لابیرنتی از فقر و انفعال گیر افتاده اند.
تمرکز زیاد ژوله روی فقر، لطمه بسیار به پیکره فیلمنامه شیشلیک وارد کرده و آن را در دایره ای از تکرار محصور کرده است. در عین حال، نیمه میانی فیلم به وضوح از کندی ریتم رنج برده و تماشاگر را خسته و دلزده می کند. مهدویان در شیشلیک به وضوح از فیلم های قبلی اش فاصله گرفته و این امر در قاب بندی ها و دکوپاژ فیلمنامه اش نیز کاملا مشهود است. اما او در این تغییر مسیر موفق نشان نداده و به نظر می رسد که شانس چندانی برای ماندن در جمع کمدی سازها ندارد.
بازی های ضعیف و دور از انتظاری که او از بازیگرانی همچون: «رضا عطاران»، «پژمان جمشیدی» و «ژاله صامتی» گرفته، خود گواه این مدعا است. در این بین تنها شخصیتی که خوب از کار درآمده و بازیگرش «عباس جمشیدی» هم در نمایش آن موفق نشان داده، شخصیت سرکارگر است که کاملا از جنس شخصیت های فیلم های کمدی سیاه است.

محمد جلیلوند

اخبار مرتبط

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

مطالب مرتبط