اخبار هنری : جورجو آگامبن در روز داوری (فصلی کوتاه در کتاب موجز و کم حجم “کفر گویی”) سعی میکند بگوید کدام چیزها در عکسهایی که دوست دارد، او را میخکوب میکنند. برای او در وهلهی اول عکاسی در مقام داوریِ نهاییست و در تناظر با یک مفهوم آخرالزمانی. یعنی عکس همچون جهان در واپسین روزش، همچون دیالکتیک متوقف، لحظهی جامانده از شدنِ خویش، لحظهی تصمیم که در آن همه چیز در نقطهی نهاییاش ایستاده و داوری میشود. آگامبن سپس از نوعی طلب یا خواست میگوید که در عکسها (عکسهای محبوب او) هست. همان چیزی که سوژه در عکسها از داورانی که آنها را میبینند، میخواهد. طلبِ به یاد آورده شدن، طلبِ فراموش ناشدن. در اینجا نام عکاس مطلقن هیچ اهمیتی ندارد. این مسئلهای است که میتواند به سادگی فراموش شود اما آنچه سوژه از داوراناش میخواهد هرگز نمیتواند فراموش شود. حال سوژه میتواند یک انسان باشد یا یک چشمانداز. یکی باشد یا هزار. میتواند یک خیابان باشد، پر تردد، ملتهب با انبوهی از ژستها و یا خیابانی خالی از حرکت اما سرشار از خاطرهی یک طغیان. سرشار از “نامهای از دست رفته” که در درون یک عکس طلب میکنند به یاد آورده شوند. از ما، از ما طلب میکنند که به یادشان بیاوریم. ما؛ داورانِ تاریخ، داورانِ آینده که باید، باید، باید، باید شهادت دهیم که دیدیم و فراموش نخواهیم کرد. ما رستاخیز شکلها را فراموش نخواهیم کرد. هر آنچه (هر آنکه) بازخواهد گشت و ما را وادار به داوری خواهد کرد. در واپسین روز جهان. ما داورانِ بیصدا، خفته. ما داورانِ مستاصل، افسردگان، داورانِ پوکیده. ما سوگواران، ما مُردگان …