اخبار هنری: زندگینامهٔ مارلون براندو ــ رابرت لینزی ــ ترجمه فرهاد پسندیار
ـــ فیلم «آخرین تانگو در پاریس» مستلزم تقلای عاطفی و روحی شدیدی با خودم بود، و وقتیکه فیلم به پایان رسید تصمیم گرفتم که دیگر برای ساختن فیلم هرگز خودم را از لحاظ عاطفی ویران نکنم. احساس میکردم که منتهای وجود و شخصیتم را مورد تهاجم قرار داده بودم و دیگر نمیخواستم چنین رنجی را متحمل شوم. همانطور که قبلا گفتم، وقتی نقشهایی را بازی میکردم که لازم بود دچار رنج و درد شوم، ناچار بودم آن درد و رنج را تجربه کنم. چون نمیتوانید بهصورت تقلبی و تقلیدی این کار را انجام دهید. لازم است که چیزی را در درونتان پیدا کنید که در شما احساس درد و ناراحتی بهوجود بیاورد، و لازم است که در تمام طول روز خودتان را در آن حالت نگهدارید و بهترین حالت خود را برای نمای نزدیک حفظ کنید و این حالت را در نمای دور یا متوسط یا نمای از روی شانهٔ بازیگر از دست ندهید. شما لازم است که این حالت را در خودتان حفظ کنید و در همان حال باقی بمانید و آن را در کلیهٔ برداشتهای فیلم تکرار کنید، سپس یک ساعت بعد به شما میگویند که بایستی دوباره چنین حالت و حسی را به خود بگیرید چون کارگردان چیزی را فراموش کرده است. انجام این کار به زحمت و تلاش زیادی احتیاج دارد. فیلم «آخرین تانگو در پاریس» کاری کرد که من احساس خستگی و تهی بودن میکردم، شاید این تا حدودی بهخاطر آنچیزی بود که برناردو برتولوچی از من خواسته بود تا انجام بدهم و مقداری از درد و رنجی که متحمل شده بودم درد و رنج واقعی خودم بود. بعد از آن تصمیم گرفتم از راهی امرار معاش کنم که از لحاظ عاطفی و احساسی دارای ویرانگری و قدرت تخریب کمتری باشد. در فیلمهای بعدی من از تلاش برای تجربه کردن احساسات شخصیتهایی که نقش آنها را بازی میکردم دست کشیدم و دیگر مانند دفعات قبل این کار را تجربه نکردم، و فقط نقش موردنظر را به روشی فنی و تکنیکی بازی میکردم. این کار ناراحتی کمتری داشت و تماشاگر هم فرق بین آنها را نمیداند. اگر داستانی بهطور صحیح نوشته شده باشد و تکنیک بازیگری صحیح باشد، تأثیری که ایجاد میشود یکسان خواهد بود: در یک اتاق تاریک شده، قدرت جادویی تئاتر حاکم میشود و تماشاگر نمایش بخش اعظم بازیگری را از جانب شما انجام میدهد.