اخبار هنری : مارتین اسکورسیزی (Martin Scorsese) یکی از غولهای ژانر گنگستری است. Goodfellas «رفقای خوب» یکی از بهترین فیلمهای اوست و تنها ایرادی که میتوان به Casino «کازینو» گرفت این است که به خوبی Goodfellas نیست. اما اسکورسیزی کاملا سبک خاصی در این ژانر خلق کرده و کاملا منطقی است که با The Irishman «مرد ایرلندی» دوباره به این ژانر برگردد، جایی که نگاه عمیقی به آمریکای پس از جنگ دارد. اگرچه شاید برخی امروزه با سبک اسکورسیزی مشکل داشته باشند، اما The Irishman به این دلیل به موفقیت میرسد که چیزی فراتر از یک داستان گنگستری است. به جای آن اسکورسیزی نگاهی به آسیبهای جنگ جهانی دوم روی نسلی از مردان دارد که ابراز خشونت را وظیفه خودشان میدانستند. این فیلمی است که نشان میدهد برادری برای کسانی که بویی از احساسات نبرده و فقط به فکر منافع خودشان هستند معنایی ندارد. The Irishman با حضور سه بازیگر افسانهای که بار دیگر به ما یادآوری میکنند چرا افسانههای سینما هستند، نگاهی عمیق به نیمه دوم قرن بیستم دارد، آن هم در حالی که اسکورسیزی اصلا مهارت خودش در این ژانر را از دست نداده است.
فیلم در یک خانه سالمندان شروع میشود جایی که فرانک شیران (با بازی رابرت دنیرو (Robert De Niro)) در حال روایت داستان زندگی خودش و رفاقت با رئیس مافیا راسل بوفالینو (با بازی جو پشی (Joe Pesci)) است. فرانک یک راننده کامیون است که گاهی اوقات هم کارهای خلاف انجام میدهد، که همین کارها باعث میشود توجه بوفالینو و بقیه گنگسترها به او جلب شود. این دوستی در نهایت منجر میشود فرانک با رئیس کامیون داران جیمی هافا (با بازی آل پاچینو (Al Pacino)) که رابطه خوبی با مافیا دارد هم رفیق شود. گنگسترها میخواهند کازینو بسازند، اما بانکها به آنها وام نمیدهند. هافا رئیس اتحادیه است پس میتواند از حقوق و مستمری اعضا برای سرمایهگذاری در کازینوها استفاده کند. اما پس از گذشت چند دهه، رابطه مافیا و هافا با فرانک به مشکل میخورد، کسی که دوست بوفالینو و هافا است و حالا این وسط گیر میافتد.
The Irishman با وجود مدت زمان ۳ ساعت و نیم خودش اصلا طولانی به نظر نمیرسد. اسکورسیزی و تدوینگر همیشگی او تلما شونمیکر (Thelma Schoonmaker) خیلی خوب میدانند چطور داستان فیلم را پیش ببرند، و این کار را با بامزه کردن آن انجام دادهاند. به جای تماشای بیش از حد جریانات مافیایی که در Goodfellas و Casino دیده بودیم، در اینجا فرصتی پیش میآید تا زمانی با این شخصیتهای جذاب سپری کرده و دیدگاه آنها نسبت به دنیا را ببینیم. البته The Irishman فیلم خشنی است، اما به شکلی سرد و بیروح. در اینجا بدون اینکه تمام ضربات و برخوردهای خشن را ببینیم میتوانیم از فضای فیلم آنها را حس کنیم.
هدف اسکورسیزی در اینجا نمایش تراژدی یک زندگی ناشناخته است، حتی با اینکه داستان زندگی شیران از خدمت در ایتالیا در جنگ جهانی دوم تا روزهای پایانی عمرش در خانه سالمندان را میبینیم. شیران، بوفالینو و هافا همگی اعضای بهترین نسل هستند، مردانی که به دلیل فلسفه کاری و ذات متفاوتشان مورد احترام بودند، اما اسکورسیزی کاملا بررسی میکند معنای این صفات چیست. اگر مردانی مثل شیران برای جنگیدن در جنگ جهانی دوم مورد احترام هستند، باید با خشونتی که در ذات آنها به وجود آمده هم کنار بیاییم. اگر مردانی را به خاطر کارهایی که کردهاند مورد احترام قرار میدهیم، همچنین باید به خاطر چیزهایی که از دیگران تصرف کردهاند، خودشان و مقاماتی که از آنها در برابر پیامدهای این کار محافظت کردهاند را مورد بازخواست قرار دهیم. اگر مردانی را به خاطر مادیگرایی آنها مورد احترام قرار میدهیم، باید با مشکلات احساسی آنها که باعث میشود روابطشان با دیگران کاملا پوچ باشد هم کنار بیاییم.
شیران، بوفالینو و هافا آدمهای خوبی نیستند. این فیلمی نیست که در آن بخواهید با این افراد همذاتپنداری کنید حتی با اینکه شیران تلاش میکند خودش را خیلی خوب جلوه دهد. بلکه فیلمی درگیرکننده و جذاب است جایی که وفاداری فرانک بین بوفالینو و هافا تقسیم میشود و ما آثار تصمیمات این افراد روی شکلگیری آمریکای امروزی را مشاهده میکنیم. این فیلمی است که در آن داستان زنان و اقلیتهای جامعه عمدا بیان نمیشود چون شخصیتهای داستان فقط به فکر منافع شخصی خودشان بودهاند.
این نشانگر تم فیلم درباره میراث و چیزی است که از خود به جای میگذارید، آن هم وقتی اولویت شما خانواده و دوستان و مردم نباشند بلکه هدف اصلی شما پولدار شدن خودتان باشد. نکته اینجاست که شیران حتی برای پول و افتخار این کارها را نمیکند. او مثل هنری هیل نیست که آرزوی گنگستر شدن داشته باشد بلکه فقط میخواهد سرباز خوبی باشد، و گنگسترها به سربازان نیاز دارند. او هیچ هدف و آرزویی جز داشتن درآمد متوسط و ابراز خشونتهای خودش ندارد. فرانک شیران بی سروصدا کارش را انجام میدهد، برای خانواده خودش کسب درآمد میکند و کاری را انجام میدهد که به او دستور داده شده است.
وقتی داستانی اینقدر غنی باشد مشکلات کوچکش خیلی به چشم نمیآیند. البته جوانسازی دیجیتالی بازیگران در ابتدا کمی حواس مخاطب را از داستان پرت میکند، اما پس از چند دقیقه به آن عادت میکنید. شاید گاهی اوقات به نظر بیاید فیلم کمی طولانی شده، اما نه تا حدی که بخواهید مدام چک کنید چقدر دیگر از زمان آن باقی مانده است. این یک حماسه جنایی است که مثل دیگر آثار جنایی اسکورسیزی درباره آمریکاست و او این بار هم فیلمی کاملا ارزشمند خلق کرده است.
در حالی که دنیرو، پشی و پاچینو نقشآفرینیهای سوال برانگیزی طی سالهای اخیر داشتهاند، همگی در اینجا فوقالعاده عمل میکنند. دنیرو در اینجا کاملا یادآور بازی خودش در Casino است؛ پشی ملایمت جذاب و پدرانهای به نقش بوفالینو داده که خیلی خوب در کنار خشونتی که مسئول آن است قرار میگیرد؛ و پرخاشگری پاچینو کاملا با هافای غیرعادی سازگاری دارد. این بازیگران همکاری خیلی خوبی با یکدیگر دارند آن هم نه به خاطر اینکه آنها را قبلا در فیلمهای Goodfellas و Heat «مخمصه» در کنار هم دیده بودیم، بلکه چون کاملا مناسب این نقشها هستند، مخصوصا تحت هدایت اسکورسیزی.
نمیتوان گفت The Irishman بهترین اثر اسکورسیزی است چون به نظر من The Wolf of Wall Street «گرگ وال استریت» و Silence «سکوت» هم در نوع خودشان به اندازه این فیلم تاثیرگذار هستند. هنر اسکورسیزی در این است که میتواند به فیلمهای خودش حس و حالی شخصی بدهد در حالی که نگاه گستردهای به موضوعات عمیقتر دارد. The Irishman فقط یک فیلم گنگستری دیگر از اسکورسیزی نیست. این کاملا با Goodfellas و Casino فرق دارد و به نظر فیلمی است که او فقط در این مرحله از زندگی خودش میتوانسته آن را بسازد. شاید The Irishman نسبت به آن دو فیلم آرامتر باشد، اما همچنین نشان میدهد اسکورسیزی هنوز مهارت خودش در این ژانر را از دست نداده است.
آریامووی