اخبار هنری : پرکارترین کارگردان چند سال گذشتهی سینمای ایران، بعد از ساخت فیلمهایی با مضامین سیاسی، در مضمون توانسته، خلاقیت به خرج دهد و از کارهای گذشته، فاصله بگیرد اما فیلمِ مهدویان از نظر فرم تکراری است. الزامی که مهدویان در فیلمهای گذشتهاش برای مستند کردن وقایع از طریق فیلمبرداری با دوربین روی دست، تصاویر کِدِر و نورپردازی داشت، در «درخت گردو» باعث کم شدن کیفیت فیلم شده است. تمام فیلمهای مهدویان از یک فرم یکسان تبعیت میکنند، فیلمی که مربوط به اوایل دههی 60 است، فیلمی که مربوط به نیمهی دههی 60 است، فیلمی که مربوط به اواخر دههی 60 است و حتی فیلمی که داستانش مربوط به دههی 90 است هم با فرمی یکسان ساخته شدهاند. اگر همین فرم در «ایستاده در غبار»، «ماجرای نیمروز» و «ماجرای نیمروز: رد خون» مورد تحسین منتقدان قرار گرفته بود، در «درخت گردو» که ذاتا دیگر یک فیلم جنگی یا سیاسی محسوب نمیشود، به فیلم آسیب زده است. از استفادهی تکراری نماها، جنس تصاویر و فیلمبرداری بگذریم، فیلم مهدویان مضمون قابل قبول و مناسبی را برای روایت انتخاب کرده است. سینمای ایران در دههی 60 و 70 به دلیل سرعت وقوع وقایع جنگ، تحلیل و درک مناسبی را از اوضاع مناطق کشور در جنگ ارائه نمیداد. فیلمهایمان پر بود از صحنههایی که جنگ را در خط مقدم جبهه نشان میدادند و وقایع جنبی جنگ که کم از خود جنگ نداشتند را پوشش نمیدادند. ساخت «درخت گردو» این حُسن را دارد که میتوان وقایع دیگر تاریخ معاصرمان را هم تبدیل به فیلم کنیم. همراهی مخاطب با «درخت گردو» بیشتر به دلیل تکاندهنده بودن رویداد سردشت و اتفاقاتی است که بر مردم این ناحیه افتاده است. در مورد شیوهی روایت «درخت گردو» اما دو نکته قابل ذکر است: نکتهی اول اینکه فیلمنامهنویس و فیلمساز اجازهی تنفس به مخاطب نمیدهند و پیدرپی حوادث عاطفی و احساسی را در فیلم گنجاندهاند. بهتر بود فیلمساز در خلال این همه تلخی در فیلم، تنفسهایی به مخاطب میداد تا مخاطب تحلیل بهتری از وقایع فیلم را ذهن خود بپروراند. هنوز تلخی رویداد اول در ذهن مخاطب، تهنشین نشده است که فیلم سراغ تلخی دوم، سوم و الی آخر میرود. در برخورد اول با فیلم، شاید صرفا انتقال مفاهیم مابین فیلم و مخاطب صورت گیرد اما قطعا نمیتواند درک درستی از فاجعه را در ذهن مخاطب ایجاد کند. فیلم نیاز به زمان برای تحلیل در ذهن مخاطب دارد اما این زمان را به او نمیدهد. نکتهی دوم، استفادهی بیهوده از راوی در فیلم است. حضور راوی در ابتدا و انتهای فیلم شاید ضروری است اما در خلال روایت فیلم، راوی تبدیل به عنصر بیهودهی فیلم میشود. فیلمساز برای نوع روایت هم، ساختار دایرهای در نظر گرفته است: فیلم از کنار درخت گردو آغاز میشود و در نهایت به همانجا ختم میشود. در این ساختار دایرهای، مخاطب همراه با شخصیتها سفری عاطفی و تلخ را آغاز میکند.
در مورد بازی بازیگران فیلم هم دوقطبی کاملی در فیلم وجود دارد. دو بازی بسیار خوب در مقابل دو بازی بسیار بد. پیمان معادی با بازی در نقش اوس قادر، به درستی توانسته از نقشهای گذشتهاش که او را فردی از طبقهی متوسط جامعه و یا نقشهای شهری بودند، فاصله بگیرد. فیزیک و آناتومی چهرهی او به این قابلیت توانسته کمک کند. در مقابل بازی بسیار بد مهران مدیری، فیلم را چند درجه پایین میآورد. اواخر فیلم و در سکانس رؤیارویی اوس قادر و احمد، این بازی بد بیش از پیش به فیلم لطمه میزند. مدیری طوری در این سکانس بد بغض میکند، که تماشاگر منتظر است بعد از بغضش به سبک تمامی سریالها و فیلمهای کمدیاش به دوربین زل بزند. در بازی بازیگران زن هم این دو قطبی وجود دارد. مینو شریفی در نقش مریم، به درستی توانسته آنِ نقش را دربیاورد، اما حضور بیسروته مینا ساداتی در نقش هما در این فیلم، باز هم به وزن بازیهای «درخت گردو» صدمه زده است. گریم شهرام خلج با اینکه گریم قابل قبولی در طول فیلم است اما به کیفیت فیلمهای گذشتهی مهدویان نیست. بهخصوص گریم مینا ساداتی و مهران مدیری در کهنسالی، خوب پرداخت نشده است، اما گریمی که خلج روی صورت پیمان معادی و مینو شریفی آورده است، به باورپذیری نقش آنها کمک کرده است. طراحی صحنه و لباس فیلم هم کارکرد خوبی را در قصه ایفا کردهاند.
حضور اول مارکت و سید مصطفی احمدی بیشترین آسیب را به فیلم زده است. اگر اول مارکت که اسپانسر کارهای مهران مدیری است و سید مصطفی احمدی تهیهکنندهی کارهای اخیر مدیری با این فیلم همراه نبودند، فیلم به مراتب قابل توجهتر میبود. الزام حضور مهران مدیری در نقش احمد یکی از آسیبهای اول مارکت و تهیهکنندهی «درخت گردو» به این فیلم است. مهران مدیری هر اندازه که در نقشهای کمدی عالی و خوب است، به همان اندازه مناسب این جور نقشها نیست. عقبه و گذشتهی شخصیت اوس قادر با سکوتها و عواطفش به مخاطب انتقال مییابد اما عقبه و گذشتهی احمد با لکنتی که دارد و روایت گذشتهی او به مخاطب انتقال داده میشود. این انتقال به مانند لکنت مهران مدیری در این نقش، الکن است. کاش مهدویان سراغ گزینههای دیگری برای نقش زن و شوهر تهرانی فیلم میرفت. ناگفته پیداست که اگر بازی خوب و قابل ستایش پیمان معادی و مینو شریفی نبود، این فیلم به این سطح از رضایت مخاطبان نمیرسید.
در مجموع فیلم «درخت گردو» با این حجم از احساسات و عواطف انسانی در گیشهاش موفق عمل خواهد کرد و مخاطبش را خواهد داشت. «درخت گردو» تجربهی قابل قبولی از محمدحسین مهدویان در جدا شدنش از مضامین سیاسی به شمار میرود. امیدوارم در فیلم بعدی مهدویان، وی از فرم یکسانی که استفاده میکند دِل بکند و فرم را بر اساس نوع فیلم انتخاب کند نه اینکه هر بار فقط از یک فرم یکسان سود ببرد.
محمدرضا رسولی