اخبار هنری : اخیرا که در برزیل بودم، آرتور عمر، هنرمند و ویدئوساز برزیلی، نظریهاش را برایم تعریف کرد که در باب ژانر کاملا تازهای از فیلم بود ــ ژانر فیلم جشنوارهای. فیلمهای این ژانر مشخصا طبق قواعد و سنتهای خاص خودشان ساخته میشوند تا در جشنوارهها جایزه ببرند. آنها به عنوان فیلمهای جشنوارهای، به طور بیواسطه برای داوران، منتقدان و مخاطبان، به یکسان، قابل تشخیصاند. این فیلمها درون نهاد سینما حل شدهاند.… جدا کردن فیلم جشنوارهای از مفهوم «موج نو» دشوار است. پس از موج نوی فرانسه، سینمای نوی ایتالیا و آلمان آمد ــ برتولوچی، پازولینی، فاسبیندر، وندرس، سیبربرگ. در واقع، حمایت از «سینمای جوان آلمان» که آگاهانه به دست آلکساندر کلوگ و فولکر شلوندروف و طبق الگوی موج نوی فرانسه تشکیل شد، بسیار موفق بود. به تدریج «موج نوها» به بیرون از اروپا هم کشیده شدند ــ سینما نووی برزیل به رهبری گلوبر روشا، کارگردان «خدای سیاه»، «شیطان سفید» و «آنتونیو میمیرد» بود که مفهوم موج نوی اروپایی را با طرح برزیلی سنتی درآمیخت که سابقهاش به کاوالکانتی و پدید آوردن «سینمای شمال شرق»، سرزمینهای حاشیهای، برمیگشت. بعد نوبت به کشف موج نوی چین، استرالیا، تایوان و موج نوی ایران رسید. در مجموع «موج نو» رفتهرفته با «سینمای ملی» یکی شد. دیگر نماینده انقلاب نبود، بلکه نماینده سنت بود.