اخبار هنری:
چشمانم تازه گرم شده و در عالم خواب دست و پا می زدم که دیدم عزیز دلم ملانصرالدین،دست در دست پیر سپیدمویی به سمت من می آید.
رنگ از رخم پرید و نزدیک بود این ترس به تعویض لباس بیانجامد که ملا با اشاره دست خیالم را راحت کرد که هنوز در قید حیات هستم و از برزخ دور.
به احترام ملا و پیر سپیدموی از رختخواب برخاستم و ادای احترام کردم،عرق سرد روی پیشانی بلندم هنوز خودنمایی می کرد.
ملا اشاره ای به پیرمرد کرد و سپس از من پرسید:ایشان را می شناسی؟
در چهره اش دقیق شدم،به نظر آشنا آمد،اما به جا نیاوردم کیست.
رو به ملا کردم و گفتم:شرمنده جناب ملا،گویا دچار آلزایمر زودرس شده ام،ایشان را به جا نیاوردم!
گفت:تو چه مدرس و منتقدی هستی که بزرگ ترین بدلکار سینمای جهان را نمی شناسی؟!
دوباره در چهره اش دقت کردم،بازچیزی به یادم نیامد.
گفتم: باعث شرمندگی است!
ملا محکم بر فرق سرم کوبید و گفت:خاک بر آن سرت که نه روی آن چیزی داری و نه توی آن!ایشان رمی ژولین بزرگ هستند.
یکباره تمام هنرها و شجاعت اش در صحنه فیلم ها به یادم آمد،به خصوص رانندگی اش به جای جیمزباند.رو به ژولین کردم و گفتم:ببخشید استاد،کرونا برای آدم هوش و حواسی باقی نگذاشته است.
ژولین سری تکان داد و چیزی بر زبان نیاورد.
ملا گفت:ایشان می خواستند پیامی به دبیر جشنواره فیلم فجر بفرستند،اما کسی را پیدا نکردند تا آن را به دست کسی که باید برسد،برساند.دلم برایش سوخت و ناخواسته نام تو را بر زبان آوردم.
گفتم:بنده در خدمت شما و جناب ژولین هستم،اما دبیر جشنواره اهل تفکر و تدبر و پیام خوانی نیست.چون بارها نوشته و گفته ام،اما نه نوشته ام را خوانده و نه گفته ام را شنیده!
ملا گفت:تو فقط پیام را برسان و چیزی بر زبان نیاور.
گفتم: چشم.
ملا با سر به رمی ژولین اشاره کرد.
ژولین روی به من کرد و گفت:به دبیر جشنواره فیلم فجر بگو بیماری کرونا با کسی شوخی ندارد.دبیران جشنواره های دیگر جهان،چون جان مردم برای شان اهمیت داشت و دارد و دوست ندارند، حتی یک قطره خون از دماغ آنان بیاید یا جشنواره ها را تعطیل کرده یا به تعویق انداخته اند.شما نیز اگر دوستدار سینما،اهالی رسانه و مخاطبان هستید، به خاطر پاندمی این بیماری که به صغیر و کبیر رحم نمی کند،جشنواره تان را تعطیل کرده یا به زمان دیگری موکول کنید.
خواستم چیزی بگویم که ملا با دست مرا به سکوت واداشت.
رمی ژولین ادامه داد:به او بگو،حقیر در طول فعالیت بدلکاری، بارها و بارها جانم را به خطر انداخته و با مرگ پنجه در پنجه داشته ام، اما همیشه مرگ را پس زده و جان بدر برده ام. هرگز فکر نمی کردم موجودی میکروسکپی مرا به مرگ بفروشد.وقتی این موجود ذره بینی توانست رمی ژولین را از پا بیندازد،مطمئنا ناکار کردن سینماگران،اهالی رسانه و مخاطبان سینما برایش مانند آب خوردن است.
از بالا به راحتی می شود فهمید که نیت درونی آدمیان چیست،از قصد و اصرار شما نیز برای برپایی جشنواره در این دوران خطرناک با خبریم،اما از شما عاجزانه درخواست داریم به خاطر منافع شخصی و بیلان دادن به بالادستی ها با جان مردم مصیبت زده بازی نکنید.اگر همچنان اصرار دارید که بازی با جان مردم را ادامه دهید و خدای ناکرده آنان را به کام کرونا بیندازید،عنقریب در برزخ به ما خواهی پیوست و حضرت منتقم، انتقام سختی از شما خواهد گرفت!
سیدرضا اورنگ