فکر میکنم در معنای فیلمسازی میتوانیم از واژهٔ «غول» برای او استفاده کنیم یا از او با عبارت «استاد مسلم نور» یاد کنیم. در این زمینه کوروساوا، جان فورد و اورسن ولز را هم به همان معنای فلینی داریم. اما فلینی یک خصوصیت ویژه داشت و آن جهانبینی منحصربهفردش بود که به یک معنا با نوعی رئالیسم شاعرانه در جاده شروع شد و همانطور که این جهانبینی پیشرفت کرد، مبتنی بر تصاویری به شدت سبکپردازی شده، انتزاعیتر شد. باید این را بگویم که فلینی احتمالاً بیش از هر فیلمساز دیگری، جهان خودش را خلق کرد. بهواسطهٔ موسیقی، به ویژه موسیقی نینو روتا، بهوسیلهٔ شمایل انسانها، طوری که نگاه و حرکت میکنند و توسط حرکات دوربین، او در نهایت جهان خود را در فیلمهایی نظیر زندگی شیرین، هشت و نیم، جولیتای ارواح، آمارکورد، کازانووا و ساتیریکون که احتمالاً نهایت این مثالها در خلق جهانی شخصی است آفرید. این ویژگی آنقدر در او قدرتمند است که اصطلاح Felliniesque به عبارتی مصطلح درباره چیزهایی که در سطح عجیب یا مبهم است بدل شده است.