اخبار هنری : بیشترین قدرت فیلم، در آنچه من اومانیسم رادیکال میخوانم، قرار دارد و این چیزی است که آن را کمتر در فرهنگ غربی دیدهام. میتوان به گونهای دلپذیر و سازنده «خانه سیاه است» را با فیلم داستانی «Freaks» ساخته تاد برونینگ (1932)، مقایسه کرد که میان همدلی، ترحم و احساس انزجار و ترسی کمتر اظهار شده برای افرادی که به طور واقعی در فیلمش ظاهر شدهاند ــ کوتولهها، عقب افتادهها، دوقلوهای سیامی و «کرمهای انسانی» با دستها و پاهای قطع شده ــ در نوسان است. در مقابل، توانایی شگفتآور فرخزاد قرار دارد، که جذامیان را مریض نمیپندارد، بلکه با نگاهی لطیف و همچون انسانهای عادی به آنها مینگرد؛ برای او، جذامیان، موضوع عشق ورزیدن و همدلی عمیقند. این نگاه، چالش بسیار متفاوتی را پیش رو میگذارد و به فرضیات به شدت متفاوت معنوی و فلسفی اشاره میکند. در عین حال، هر خوانش دقیق از فیلم، ناگزیر ما را به این نتیجه میرساند که برخی بخشهای آن، که نمایانگر «رئالیسم مستند» فیلماند (روشن ترین نمونه آن صحنه پایانی فیلم در کلاس درس یا نمای تاثیرگذار بسته شدن دروازهها، دقیقا پیش از پایان فیلم) ــ همچون سایر فیلمهای موج نوی سینمای ایران که با گروهی غیرحرفهای و در لوکیشنهای نسبتا فقیر ساخته شده است باید اجرا، نوشته و خلق شده باشد تا آنکه ایدهشان به سادگی و به کرات یافته شده باشد…
از دیدگاه من، «خانه سیاه است»، از معدود نمونههای موفق ائتلاف شعر ادبی و شعر سینمایی است ــ ترکیبی که حتی معمولا بدترین اشکال خودآگاهی و نخوت را برمیانگیزد و تحتتاثیر قرار میدهد ــ و به نحو مستدلی این پیوند سینما و ادبیات، اساسیترین خصیصه سازنده بخش گستردهای از موج نوی سینمای ایران به شمار میرود… فروغ و فیلمش هر دو به واسطه ارزش فراوانی که به عنوان نمونههایی نادر و نیز به عنوان مدلهایی هنری [در سینما و ادبیات] دارند، همواره نقطه ارجاعی مهم باقی خواهند ماند.
▪️اومانیسم رادیکال و همزیستی فیلم و شعر در «خانه سیاه است» ـ جاناتان رُزنبام ـ ترجمه سعیده طاهری و بابک کریمی.