اخبار هنری: دیدن سالانه یک فلیم از کورئیدا کارگردان پرکار ژاپنی برای مخاطبانش به عادتی دوست داشتنی تبدیل شده است و عجیب اینکه علیرغم پرکاری، هرگز به کیفیت آثارش صدمهای وراد نشده است. شاید در یک دهه گذشته تنها اثری که کیفیت پایینتری نسبت به سایر آثار او داشته است فیلم «سومین قتل» باشد که البته دلیل آن نیز تقریبا واضح است و آن هم تجربه جدید در فیلمسازی کورئیدا و ساخت فیلمی در ژانر جنایی بوده است که تقریبا فاصله زیادی با دنیای همیشگی فیلمهای او داشت، چرا که عموم تجربه کورئیدا به ژانر درام و بررسی روابط میان اعضا خانواده باز میگردد، کاری که در آن به استادی تمام رسیده است.
در دو سوم ابتدایی، مبنای داستان بر همدلی و همراهی بیننده با شخصیتهایش گذاشته شده است، شخصیتهایی که شاید اعمال انسان دوستانهای انجام ندهند، اما موقعیتشان به گونهای به تصویر کشیده شده و توصیف میگردد
درون مایه فیلم جدید کورئیدا، «دزدان فروشگاه» نیز همچون آثار گذشتهاش درباره خانواده و تشریح روابط بین آنها و فراز و فرودهای زندگی در مواجه با شرایط سخت روزگار است و از لحن و ریتم آرام همیشگیاش برای روایت ماجرا استفاده کرده است.ب ا فلیمنامهای دقیق و پرجزئیات که مدام دیالوگها بین شخصیتها رد و بدل میشود و لحظهای آرام نمیگیرد و از همین طریق نیز بینندهاش را با جزئیترین خصوصیات و رازهای شخصیتهایش آشنا میکند، طوری که آنچه آنها بیش از این در زندگیشان تجربه کردهاند و آنچه در حال حاضر پیش رویشان قرار دارد کاملا برای بیننده قابل درک میباشد، همچنین جدا از این که خانواده و روابط آنها کاملا جز به جز تعریف میگردد زمان خاصی نیز به هر یک از کاراکترها اختصاص داده شده تا فراز و نشیبهای شخصی هر یک نیز به خوبی برای بینده عنوان و مشخص گردد موردی که در نهایت باعث همذات پنداری هرچه بیشتر با آنها نیز گشته است.
در دو سوم ابتدایی، مبنای داستان بر همدلی و همراهی بیننده با شخصیتهایش گذاشته شده است، شخصیتهایی که شاید اعمال انسان دوستانهای انجام ندهند، اما موقعیتشان به گونهای به تصویر کشیده شده و توصیف میگردد که آنها را محق رفتارهای ناپسندشان خواهید دانست به هر حال آنها در شرایط نا به سامان روزگار میگذرانند و مجبورند برای ادامه دادن به زندگی دست به دله دزدیهایی هم بزنند اما در عین حال انسانیت هرگز در وجود آنها از بین نرفته است. این را از همان رفتاری که تمام اعضای خانواده با دخترک گمشده میکنند و حتی روابط بین خودشان به خوبی میتوان دریافت کرد. خانواده و پرداخت به آن کانون اصلی داستان است و همدلی میان آنها پیش برنده داستان و نقطه اصلی جلب توجه بیننده به آنهاست، در واقع در شرایط سخت و پیچیده زندگی و با همه کمی و کاستیها مفهموم خانواده و با هم بودنشان هرگز زیر سوال نمیرود و مدام بر تحکیم آن تاکید نیز میشود، همچنین هر یک از شخصیتها با سرنخهایی همراه با دردهایی وصف ناشندنی نشان داده میشوند، دردهایی که از گذشته برای آنها باقی مانده و شاید تسکینی بر همین مساله باعث با هم بودن و عشق ورزیدنشان گشته است. کارگردان موفق شده زیبایی را در دورترین حالت قابل تصور در دل همچنین خانوادهای برای بیننده به تصویر بکشد.
شاید با کمی فاصله گرفتن از شوک به وجود آمده و با پایانبندی اثر باز هم بتوان در همان جبهه دوست داشتن شخصیتهای داستان باقی ماند، شاید وقتی از قصد و نیت آنها آگاه شوید باز هم به همان نقطه آغازین و همراهی با آنها بازگردید
در یک سوم پایانی به یک باره ورق برگشته و کارگردان از روی دیگر ماجرا و شخصیتهایش پرده بر میدارد، جایی که با تک خط گوییهای کاراکترها یک باره تمام آن حس همذات پنداری پیش آمده فرو خواهد ریخت و حتی با نگاهی کمی منطقی، شاید تنفری عجیب نیز از آنها وجودتان را فرا بگیرد. در واقع تمام آن جادویی که بیش از این بیننده را مسخ خود کرده بود به یک باره به پایان میرسد و او را به دنیای حقیقی با تمام سیاهاش پرتاب میکند. برای یک لحظه شاید تمام آن لحظات خوب همراهی با آنها را فراموش کنید و از اینکه چنین آدمهایی باعث برانگیخته شدن احساساتتان شدهاند، حسابی سرخورده شوید اما در واقع این کارگردان بوده که به یک باره مخاطبش را بر روی صندلی قضاوت نشانده تا تصمیم بگیرد که آیا شخصیتهای داستان محق به انجام اعمالشان بودهاند یا که باید در قبال رفتارهایشان مجازات شوند و با اندکی پیچشهای داستانی هم بیننده را در شوک اتفاقات پیش آمده فرو برده است. دوگانگی حاصل از این تغییر رویه داستان به نقطه اتکا فیلم تبدیل شده تا تعریف انسانیت که همانا در سراسر داستان و در زیر لایهها به آن اشاره میشد، مورد بحث قرار بگیرد و بیننده را برای بازخوانی ماجرا و جبهه گیری در سمت خیر و شر به فکر فرو ببرد. شاید با کمی فاصله گرفتن از شوک به وجود آمده و با پایانبندی اثر باز هم بتوان در همان جبهه دوست داشتن شخصیتهای داستان باقی ماند، شاید وقتی از قصد و نیت آنها آگاه شوید باز هم به همان نقطه آغازین و همراهی با آنها بازگردید.
هیروکازو کورئیدا با هنرمندی تمام زیباییهای درونی شخصیتهایش را از دل پستترین لحظات بیرون کشیده و به مخاطبش ارائه میکند. «دزدان فروشگاه» نمایش کاملی از انسانیت است، موردی که حتی در تاریکترین لحظات زندگی شخصیتهایش جاری است و به کمک حس زیباشناسی کارگردان و فهماندن آن به مخاطب تاثیر لازم را بر او گذاشته و منتقل کننده پیامهای داستان میگردد.