اخبار هنری : قصیده گاو سفید فیلمی دیگر درباره قصاص است. اما توانسته است فاصله و تفاوت خود را دیگر فیلمهای قصاص به خوبی حفظ کند. در این فیلم ما حتی قاتل و مقتول را نمیبینیم. در میان کاراکترها زنی را داریم که شوهرش به اشتباه قصاص شده است و قاضی که عذاب وجدان حکم اشتباه همین قصاص از پا درش میآورد. فیلم به کارگردانی بهتاش صناعیها و بازیگری علیرضا ثانیفر و مریم مقدم است که فیلمنامه را هم مریم مقدم نوشته است. نمایش این فیلم در جشنواره فجر به دلیل جسارتهایش نسبت به سینمای ایران باعث امیدواری اهالی سینما شد.
داستان فیلم داستان ارتباط قاضی و این زن بیوه است. درواقع فیلم قصیده گاو سفید بیشتر از آنکه درباره قصاص باشد داستان یک ارتباط پیشاپیش شکست خورده است. ارتباطی که از همه سویی محکوم و تحت فشار است. هم از طرف نهاد حکومت که قاضی را به خاطر رفتن سمت زن محکوم میکند و هم از طرف خانواده شوهر همچنین خود زن که وقتی در اواخر فیلم میفهمد مرد همان قاضیای است که به دنبال شکایت از او است انتقام و کینهاش دوباره زنده میشود. اما قصیده گاو سفید نمیخواهد از یک ارتباط پیشاپیش شکست خورده یک تم عاشقانه و عاطفی بسازد بلکه خونسردی و فاصله خود را کاملا از چالشهای عاطفی حفظ میکند. فیلم بیشتر مانور خود را روی نمایش تنهایی میدهد. تنهایی که نجات پیدا کردن از آن ناممکن است. این ناممکنی به دلیل فاصلهای است که نظم موجود در جامعه آن را خلق میکند. اما تلاشی که برای شکست این فاصله میشود همه نکات مثبت فیلم قصیده گاو سفید را در بردارد. چه بسا استعفای قاضی از شغل خود تلاشی برای از بین بردن این فاصله خودش با اجتماعی است که قصاص به ضرر آن تمام میشود. به خصوص که مخاطب متوجه میشود پسر و همسر قاضی به دلیل همین شغل او از او جدا شدهاند.
این واکنش و مبارزه علیه تنهایی در لایههای دیگر فیلم به مبارزه برای رهایی از نفرین مرگ هم میانجامد. شاید دروغ مادر به دختر خود درباره مردگان که هرکدام به سفری دور رفتهاند یا اساسا تلاش زن برای اینکه بتواند جای خالی شوهر را پر کند در همین تلاش ریشه دارد. قصیده گاو سفید قصاص را بهانهای کرده است تا کاراکترها با دست بازتری تلاش خود را برای شکست تنهایی نمایش دهند. برای مثال از دیگر مشکلاتی که زن قصه با آن دست و پنجه نرم میکند این است که خانواده شوهر میخواهند حضانت دخترش را از او پس بگیرند.
درواقع اگر فیلمی بتواند معضل تنهایی را کاملا در مسائل حقوقی و اجتماعی بازنمایی کند مسلما قدمی رو به جلو در فیلم های اجتماعی ایران میگذارد. این مبارزه با تنهایی و مرگ در سرانجام منجر به خلق هیچ دوستی و نزدیکی نمیشود. روایت طوری پیش ساخته میشود که دو کاراکتر اصلی در بیشترین حد فاصله و دشمنی با یکدیگر قرار بگیرند. در صحنههای انتهایی هرکدام از کاراکترها را دوباره تنها و آسیبدیده در گوشهای متفاوت از شهر میبینیم. کاراکتر زن پس از تغییری که ورود کاراکتر قاضی به زندگیش ساخته دیگر بیپناهتر و بیکستر از قبل میشود. او در طی این تغییر به ظاهر خوشایند خانه اجارهای و شغلش را به امید پیدا کردن شریک زندگی تازه رها کرده بود اما با مواجه این حقیقت که این مرد همان قاضی است به نقطه صفر میرسد. فیلم قصیده گاو سفید سرتاسر پر از معضلاتی است که شاید گفتن واقعیت آنها به دختربچهای ناشنوا( فرزند زن) همانقدر مشکل باشد که فهماندن آنها به نهاد قضاوت. تلاش زن وقتی با زبان ناشنوایان به دختربچه از ماجراهای زندگیشان میگوید بیشباهت به تلاشش وقتی میخواهد همانها را به نهادهای مردسالارانه بگوید نیست. درواقع نوعی ناشنوایی خشمآلود در برابر زن قرار دارد.
قصیده گاو سفید اما خالی از مشکل هم نیست. فیلم به سختی از یک فیلم روایی ساده احتماعی با سوژهای متفاوت و جذاب فراروی میکند. این به خودی خود بد نیست. مشکل اینجا است که فیلم برای این فراروی تلاشهایی کرده و بر سر این تلاش قمار میکند و در بسیاری از جاها متضرر میشود. برای مثال در دقایق انتهایی زبان سینمایی فیلم تغییر میکند. ما با تصویر غیررئال یک گاو سفید بزرگ در حیاط اعدام رو به رو میشویم. یا مثلا با جزییاتی که کاراکتر زن را منحصر به فردتر کند به خوبی بازی نشده است. ما صرفا در چند صحنه از شغل دیگر او که ساخت شیشههای تزیینی است مواجه میشویم. در بقیه موارد او هیچ تفاوتی با کاراکترهای تیپیکال ندارد. بخشی از تلاشهایی از این دست اگر موفق بودند به خاطر جسارتشان بودهاند. مثلا وقتی کاراکتر زن برای اولین بار در سینمای ایران حجاب خود را برمیدارد و به اتاق قاضی برای همبستری میرود با توجه به شغل مرد و متن فیلم جسارتی مثالزدنی است. یا وقتی قاضیای که هنوز سایهای از اخلاقیات سنتی بر رفتار او حضور دارد برای کمک به زن مجبور میشود فیلم بیتا با بازی گوگوش را ببیند. درواقع فیلم قصیده گاو سفید در بازنمایی یک قاضی دچار بحران اخلاقی شده به شدت موفقتر عمل میکند تا در نمایش زنی کینهجو به علت قصاص اشتباهی شوهر خود.
حمید توران پور