اخبار هنری :
ــ جدال با جهل ــ گفتگو با نوشابه امیری
«گنج قارون» و «قیصر» با ارزشهای متفاوت هرکدام به شکلی لپِ کلام و نمونهٔ بارز نوع خودشان هستند، که هرکدام به شکلی همهٔ اصول فیلمفارسیِ پیش و پس از خودشان را گردآوری میکنند و سامان میدهند و پنهان نمیکنم که هرکدامشان در زمان خودشان مرا هم احساساتی کردند. اما بهرغم تفاوت ظاهری در هیچکدامشان نظری نقادانه نسبت به پذیرفتههای جامعه نمیبینیم و هر دو درنهایت مستورههای عادتیِ جامعه را تایید میکنند.
اما جدای از اینهمه، من از «قیصر» خیلی خوشم آمد، فیلم گرم و زنده و پرتحرک و تحریککنندهای بود. و هنوز هم خیال میکنم بهترین کار کیمیایی است، هر چند از لحاظ درونی با فیلم مشکل دارم و بیشتر به دلیل نقشی که فیلم «قیصر» در زندگیِ ما ایفا کرد. اتفاق بدی که با این فیلم همراه شد این بود که روشنفکران در جبران بیعملیِ خودشان قیصر را قهرمانی میدیدند که دست به عمل میزند و او را ستودند، و متوجه این تناقض نشدند که قیصر اصلن ضد روشنفکری است.
این نکته، که در قیصر به صورت بستن کتاب و درآوردن چاقو دیده میشود، در فیلم بعدیِ کیمیایی، دیگر حسابی خودش را بروز میدهد که در آن ــ جز رو کردن به مستورِ قدیمیِ دختر ثروتمند و قهرمان فقیر ــ اصلن دیگر نویسنده، روشنفکر را احمق، زبون و بیجربزه، سترون و مسخره، و برای مجاب کردن روشنفکران دوستدار اینجور مستورهها، مرفه، و بر این نکته تاکید میکنم، مرفه تصویر میکند.