ـــ آنچه در «نومیدی» بسیار رادیکالتر از فیلمهای قبلی فاسبیندر طرح میشود مسئلهٔ “بحرانِ قوهٔ باصره” [Vision Crisis] است که شکافی است بین آنچه که میبینیم و آنچه میفهمیم. در این فیلم مسئله بحران تجسم با زمینهٔ تاریخی، سیاسی و بحرانهای اقتصادی ابتدای دههٔ ۱۹۳۰ در آلمان ارتباط پیدا میکند. اصلیترین نقطهٔ پیوند بحران اقتصادی و نقص تجسم را میبایست در خانواده پیدا کرد. در تلاشهایی دیرپا برای فرار از خانوادهٔ پدرسالارانهٔ بورژوازی بعنوان نمونهای کارگشا از دست یافتن به هویت جنسی. هرمان آرام آرام ارتباطش را با زندگی شخصی، فعالیت شغلی و دنیای پیرامونش از دست میدهد. او به واسطهٔ خواستهٔ سراسیمهاش برای اینکه خودش را به صورت متفاوتی در نظرگاه دیگران جا بزند از کس دیگری میخواهد تا نقش او را بازی کند و سعی میکند ظاهر بیرونیاش را با او عوض کند. او از این طریق دارد به شرایطی واکنش نشان میدهد که برای او از جنبههای مختلفی معین شده است. قرار گرفتن در یک بحران خانوادگی، بحران اقتصادی و بحرانی سیاسی همه چیزهایی هستند که فاسبیندر آن را به زبان بینایی، بصیرت، ادراک و نیرنگ ترجمه میکند.
پارهای از منتقدان معتقد بودند اضافه کردن آلمان نازی به داستان ناباکوف غیرضرورری و صرفاً برای عامهپسند کردن فیلم انجام شده و باعث شده صحنههای زیادی به فیلم اضافه شود. اما در اقتباس فاسبیندر از کتاب، رها شدن هرمان از خواستههای جنسی و اجتماعیاش و دوپاره شدن او به خودِ پارانویی/خودِ شیزوفرنیک، در فیلم تقارنی همزمان دارد با ایجاد نوعی سرمایهداریِ انحصار طلب، فاشیسم و ظهور هیتلر. روایت فیلم به شیوهای طعنهآمیز یک بحران جنسی (ازدواج هرمان)، یک بحران اقتصادی (دوران رکود بزرگ دههٔ ۱۹۳۰) و یک بحران سیاسی (از قدرت افتادن سوسیال دموکراتها، سقوط جمهوری وایمار و برآمدن نازیها) را به هم مرتبط میکند. آنچه که فاسبیندر میپرسد این است که آیا نازیسم فقط برای طبقهٔ متوسط آلمانی بود یا طبقهٔ خردهبورژوا و کارگر را هم شامل میشده؟ آنهایی که از هیتلر پشتیبانی کردند بیشتر از کدام طبقه بودند؟ ما فکر میکنیم جواب این سوال را در مورد کسانی که از طریق رژیم مورد آزار و اذیت میشدند و یا مجبور به تبعید میشدند میدانیم اما در مورد شهروندان غیرسیاسی آلمانی چطور؟ آنهایی که به عنوان “خودی” شناخته میشدند. آیا علت لذت معیوب بخشی از فاشیسم بودن برای آنان مسئلهٔ “دیده شدن” نبود؟ هیتلر همیشه ملت آلمان را طوری تصویر میکرد که انگار همهٔ آنها با چشم جهانیان تماشا میشوند. میل بیامان در بازنمایی گستردهٔ حیات جمعی چیزی است که از نگاه والتر بنیامین به عنوان «زیباشناختی کردن سیاست» شناخته میشود چیزی که مفهوم “بودن به معنای قابل مشاهده بودن” را میسازد که سینمای فاسبیندر هیچوقت به پرسش کشیدن این ایده را متوقف نمیکند.
▫️Despair (1978)
▫️Dir. Rainer Werner Fassbinder