اخبار هنری : با در کنار هم قرار دادن، عنوانهای سینمائی همچون؛ «زندانیان»، «سیکاریو»، «بلید رانر ۲۰۴۹»، «اسکایفال» و «قتل جسی جیمز توسط رابرت فورد بزدل»؛ میتوان وجهه شباهت مشخصی پیدا کرد، اینکه تمام این آثار از جمله بهترین و مورد پسندترین ساختههای سینمائی سالهای خود بودهاند و کارگردانان آن نیز، از بهترین فیلمبردار جهت ساخت اثر خود استفاده کردند. «راجر دیکینز»، بدون شک، یکی از بهترین فیلمبرداران و سینماگرافهای حال حاضر میباشد، فیلمبرداری که برای فیلمهای بسیاری نامزد بهترین فیلمبرداری در مراسم اسکار شد و در نهایت برای فیلم بلید رانر ۲۰۴۹، جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری را دریافت کرد.
دیکینز که از جمله معروفترین و شاخصترین سینماگرافهای سینمای آمریکا و بریتانیا محسوب میشود، از عناصر خیرهکنندهای در ساخت تصاویرش استفاده میکند. در محدویت کار دیکینز، باید اشاره کرد که کارگردان هر اثر میتواند رنگبندی و قاببندیهای فیلم خود را انتخاب و دستور دهد، اما با حرفه و توانایی دیکینز، او نه تنها در نورپردازی محیط دستور دهنده است، بلکه بخش بزرگی از پروژههای سینمائی، با اطمینان کارگردانان اثر به ذوق و توانایی او ساخته میشود. به عبارتی دیگر، به جهت توانایی بالا و بینظیر دیکینز در درک از محیط و بیشترین استفاده از عناصر حاضر در صحنه یا پلان، دیکینز آزادی کار به مراتب بیشتری نسبت به دیگران فیلمبرداران سینما دارا میباشد. اما موفقیت راجر دیکینز و حضور مداوم و پیشرفت او در سینما و فیلمبرداری در چیست؟ چه چیزی سبب میشود تا دیکینز به فیلمبرداری متفاوت و با سینماگرافی خیره کنندهای تبدیل شود؟
سیدنی لومنت در تعریف از استیل و محیط گفته است: “استایل یعنی تعریف یک داستان به یک روش به خصوص و ویژه، زیبایی در حس طبیعی بودن ارتباط بین عناصر است و این همان ارتباط و اتصالی است که از آن حرف میزنم، همان چیزی که عناصر را از استایل تزئین شده جدا میکند. عناصر تزئینی ه به راحتی قابل شناسایی هستند و به همین خاطر است که منتقدین از تفاوت بین این دو استایل در بیان تصویر لذت میبرند.” آن چیزی که لومنت از آن بعنوان زیبایی یاد میکند، ارتباط به تصاویر و عناصر موجود در صحنه میباشد و اینکه تصویربردار باید بتواند این عناصر را به یکدیگر گره بزند و حاصل کار را متفاوت نشان دهد، اینکه ترکیب عناصر تزئینی با محیط طبیعی به چیز فراتر از زیبا بودن، تبدیل گردد.
استفاده از عنصر مصنوعی لامپ
در اولین گام از عناصر شکل دهنده در تصاویر راجر دیکینز، باید به نورپردازی و عنصر “لامپ” اشاره کرد. دیکینز از محیط و صحنه بیشترین استفاده را میکند. یکی از این عناصر لامپ میباشد و او این عنصر تزئینی را در مرکز تصاویر خود جهت شکل دادن فرمتی از سایه و روشنایی استفاده میکند و حاصل کار، تصاویری بسیار زیبا میباشد، تصاویری که ترکیبی از استفاده یک عنصر تزئینی جهت شکل دادن محیطی طبیعی و نورپردازی در تصویر میباشد. به طور مثال به عکس زیر دقت کنید تا ترکیب استفاده از عنصر لامپ در مرکز تصویر و نورپردازی در قاب اثر، خود را بیشتر نشان دهد.
پنجره و استفاده از نور طبیعی
دومین عنصر از سینماگرافی دیکینز، استفاده از محیط و بار دیگر اجزائی است که جزئی از محیط ساختاری محسوب میشود. بدون شک آثار سینمائی که دیکینز در آن حضور و فعالیت دارد، متشکل از لوکیشنهایی است که او در آن میتواند از خانه یا اتاقی که در آن پنجره دیده میشود، استفاده کند. برای یک فیلمبردار ساده و احتمالا متفاوت، پنجره میتواند تنها به بخش فرعی داستان و حتی بعنوان عنصر محیطی که کارگردان جهت نقش دادن بیشتر بازیگر استفاده شود، داده شود؛ اما دیکینز از این عنصر بیشترین استفاده را میکند. دیکینز در لوکیشنهایی که در روشنایی روز و در نزدیکی حضور پنجره میباشد، استفاده میکند. او کارکتر داستان را از دید و زاویهای مورد هدف قرار میدهد که نور وارد شده از پنجره او را روشنتر و در مرکزیت بیشتر نسبت به محیط بکگراند قرار دهد.
رنگپردازی متعدد و پرتعداد مصنوعی
پیش از این به دو استفاده هنرمندانه دیکینز از محیط جهت تصویربرداری و بیشتر استفاده از نورپردازی گفته شد، نخست از عنصر محیطی لامپ که تولید کننده نورپردازی مصنوعی است و دیگر پنجره و نور خورشید و استفاده از این نورپردازی به شکل طبیعی است. دیگر عنصر مورد استفاده دیکینز در سینماگرافیاش، رنگهای متعدد و با محوریت احاطه تزئینی میباشد. دیکینز علاقهای شدید به استفاده از لامپهای رنگی در محیط دارد تا با استفاده از آن بتواند روشنایی و سایههای متفاوت و با رنگبندی جدید ایجاد کند. شاید این استفاده هنرمندانه، بیش از هر زمانی در فیلم اسکایفال به کارگردانی سم مندز خود را بیشتر نشان دهد یا در سینماگرافی او از بلید بلید رانر ۲۰۴۹ به کارگردانی دنیس ویلنوو که رنگبندی و استفاده از نورهای رنگی که لوکشین را احاطه کردهاند و شخصیتهای داستانی و فیلم را در مرکزیت نورپردازی و رنگآمیزی میکنند، خود را بیشتر نشان دهد. تصویر زیر، به استفاده از این تکنیک در فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» اشاره داد:
تکنیک سایه و روشنایی در هارمونی محیط و فوکوس تصاویر
اما هنر راجر دیکینز تنها به استفاده از نور در محیط نمیباشد، یکی از تکنیکهای خاص فیلمبردار حرفهای، بکگراند و تغییرات هوشمندانه او با فوکسهای مرکزی میباشد. اولین نکته در خصوص سینماگرافی دیکینز، همخوانی قابل توجه و گاها شدید کارکترهایش در قاب پسزمینه میباشد. چناچه کارکتر داستان او لباسی مایل به تیره به تن داشته باشد، او پسزمینه را با هارمونی متناسب با شکل و شمایلی که کارکتر در مرکز تصویر ساخته است، نقش میدهد و برای اینکار از طرحهای پرتکرار یا الگوی سایه و روشنایی استفاده میکند. دیکینز هنگامی که شخصیتهای خود در جلوی لنز دوربینش قرار میدهد، سایههایی قابل توجه در سمت چپ و روشنایی در سمت راست اینجاد میکند، این خود سبب میشود تا پسزمینه همخوانی خود را طراحی شخصیت جلوی دوربین حفظ کرده و هارمونی قابل توجهای بین کارکتر و پسزمینه شکل بگیرد.
استفاده استاندارد از نورپردازی رنگی مصنوعی و طبیعی
پیشتر در خصوص استفاده دکینز از نورهای مصنوعی و طبیعی گفته شد، دیکینز در معنای سینماگرافی خود، هیچ افراط یا تعصبی ندارد، او در فیلمبرداریهای شبانه از نور مصنوعی استفاده میکند و در این خصوص میتوان به فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» به کارگردانی برادران کوئن اشاره کرد. جایی که دیکینز میتوانست از نور شب و طبیعی استفاده کند اما او از نور مصنوعی به شکل استاندارد استفاده کرد و با فرمول سینماگرافی همیشگی خود، توانست تصاویر خیره کننده و قابهای حیرت انگیزی خلق کند. بحث رنگبندی و استفاده دیکینز از رنگها در خصوص محیط و تصاویر، یکی از مقولههای بسیار جذاب کارهای فیلمبردار مشهور و برنده اسکار میباشد. اینکه چگونه دیکینز میتواند چنین تصاویر زنده و خیره کنندهای ضبط کند؟ فرمول و رمز موفقیت راجر دیکینز در استفاده بهینه و هوشمندانه او در قالب یک هنرمند نسبت به استفاده از نورپردازی محیط میباشد. نمونههای بسیاری از رنگبندی و استفاده از نورپردازی رنگی محیط (مصنوعی یا طبیعی) در تصاویر دیکینز وجود دارد، تکنیک و دستآوردهایی که حاصل تجربه و کار او در طی سالیان دراز بوده، جایی که او توانست خود را به یکی از فیلمبرداران صاحب استایل سینما (به گفته سیدنی لومنت توجه کنید) تبدیل کند.