اخبار هنری :
اگر کسی کوچکترین تردیدی داشته باشد که به انسان دیگری آزاری رسانده ــ و در این موقعیت خاص بحث مرگ و زندگیست ــ همین که تصمیم میگیرد نایستد و برود، او را از شأن انسانی دور میکند. برای من بحث اصلی همین است. درواقع این مکانیزم همیشه وجود دارد. حتی در بدیهیترین روابط اجتماعی که در آنها آدمها میخواهند از مسئولیت شانه خالی کنند. معمولا هر چیزی را ربط میدهند به علتهای زیربنایی اجتماعی یا به ماهیت اتفاقها، تا بتوانند رنج دیگران را نادیده بگیرند.
عادت دارند بگویند همین است که هست، تاریخ بشریت همینطوری بوده، این قانون طبیعت است. این جور طفره رفتن از مسئولیتهای اجتماعی باعث میشود انسانیتمان تنزل پیدا کند. چرا در این دوره و زمانه به این اعتقاد رسیدهایم که به لحاظ فردی کاری از دست ما برنمیآید که چیزی را عوض کنیم؟ چرا از اینکه برای ایجاد تغییرات بزرگ مسئولیت قبول کنیم میترسیم؟ این را نمیفهمم. به نظرم این از شرارتهای زمانهٔ ماست. مشکل اصلی دوران ماست.
The Headless Woman, 2008
Dir. Lucrecia Martel