اخبار هنری:
ــ آنتونیونی: بیمعنایی و جهان مدرن ــ ترجمه صالح نجفی
ــ این اندک «ماجرایی» که دو شخصیت با هم از سر میگذرانند یکی از درونمایههای تکرارشونده در بسیاری فیلمهای آنتونیونی خواهد بود: استفاده از نزدیکی جنسی به عنوان وسیلهای برای پرهیز از درگیری با مسائل جدیتر. سیمور چَتمَن به این میگوید «مسکّن جنسی» یا نزدیکی جنسی که کارکردی ندارد جز پوشاندن درد یا پوچی. «مسکّن شهوت سپری است در برابر هجوم ملال و یاسی که ملازم خودداری ناخودآگاه افراد از بامعناساختن زندگیشان است. این صورت از شهوترانی، خود، بازتاب شور و شوقی ریشهدار نیست: برعکس، نشانۀ پسزدنِ شور و چه بسا گریختن از آن است.» این نوع رابطۀ جنسی در هر چهار فیلم نیمۀ اول دهۀ شصت آنتونیونی حضوری پررنگ دارند و به نظر میرسد آنتونیونی آن را علامتِ مسائل حادّی میداند که آفت روان افرادی است که در جامعۀ مدرن زندگی میکنند: «خدای عشق بیمار است؛ انسان بیتاب است، چیزی آزارش میدهد.» در فیلم ماجرا، این دلمشغولی فرهنگی با مسائل جنسی صورتی هجوآمیز مییابد، خاصه زمانی که ساندرو روزنامهنویسی را که اخباری دربارۀ آنا دارد تعقیب میکند اتفاقی به حالت جنونآمیز خبرنگاران ازخودبیخودی برمیخورد که مشغول عکسگرفتن از روسپی مهمان مشهوری به نام گلوریا پِرکینز و تهیۀ خبر از سفر او به ایتالیایند (زن جوانی که ساندرو در انتهای فیلم با او خواهد خوابید). راستش، فقط خبرنگاران نیستند که حضور این زن جوان ازخودبیخودشان کرده، تمام افراد مذکر شهر عملا سر به شورش برمیدارند. در سراسر پهنۀ فرهنگ، از رابطۀ جنسی به عنوان صورتی از گریز استفاده میشود و برای همین است که جستجوی آن به افراط میکشد.