▪️روبر برسون
ــ وقتی در حال فیلمسازی هستم، همانطور که یک پیانیست به سوناتی که در حال نواختن است گوش میکند، من هم به فیلمهایم گوش میدهم و تصویری مناسب با صدا درمیآورم نه این که صدا را با تصویر هماهنگ کنم. تمام گذارها از هر تصویر به تصویر بعد، از هر سکانس به سکانس بعد، شبیه به نواختن گامهای موسیقی است.
▪️فدریکو فلینی
ــ موسیقی مرا مالیخولیایی و پر از حسرت میکند؛ مثل صدایی سرزنشآمیز است که عذابم میدهد، بُعدی از آرامش و هارمونی و کمال را به یادم میآورد که من در آن راهی ندارم، یا از آن تبعید شدهام. موسیقی سنگدل است. ما را پر از حسرت گذشته و پر از دریغ میکند، و وقتی به پایان میرسد، نمیدانیم به کجا رفته است. فقط می دانیم که دستیابی به آن محال شده و همین ما را اندوهزده میکند.
▪️جیم جارموش
ــ موسیقی از بزرگترین منابع الهام من است. من عاشق ادبیات، سینما، نقاشی و طراحی هستم. اما با همه این حرفها موسیقی برای من جایگاه ویژهای دارد. موسیقی برای من بیواسطهترین شیوه بیان احساسات است. به همین خاطر همیشه منبع الهام من بوده. همیشه فکر میکنم که فیلم ساختار موسیقایی دارد اصلا همینطوری آن را میسازم چون ساختار موسیقی فراتر از زمان است، اما ادبیات و نقاشی در بند زمانند. در هنگام تدوین فیلم، ریتم آن را مثل یک قطعه موسیقی در نظر میگیرم و همین تفکر را در قطعها هم اعمال میکنم. بخصوص که من به موسیقی آرام، بیشتر علاقه دارم.
▪️لئوس کاراکس
ــ حسّم از سینما به موسیقی نزدیکتر است. اگر بخواهم بگویم به چیز دیگری نزدیک است، نوشتن نخواهد بود؛ نقاشی هم نخواهد بود. آهنگسازها باید آنچه را که میآفرینند، بشنوند. من به نوعی غریزه آن فرآیند را دارم، به دلیل روشی که فیلم را مینویسم. فیلمنامه نویسی برایم جذاب نیست. آنگاه که آهنگساز باید آن را بر روی کاعذ آورَد، قسمت خلاقانه نیست.
▪️دیوید لینچ
ــ من سعی میکنم تا فیلمهایم را مانند قطعهی موسیقی بسازم و آنها را به سوی نوعی انتزاع پیش میبرم. ما هرگز یک آهنگ زیبا را متوقف نمیکنیم تا تحلیلش کنیم. موسیقی جریان دارد ما آن را میشنویم و در پی توضیح آن نیستیم.