اخبار هنری:
ــ مصاحبه کننده در ابتدا گفت وقتی شنیدم از گدار خواستهاند «تاریخ(های) سینما» را بسازد اصلا جا نخوردم. دلایل محکم فراوانی بود که او را برای این پروژه انتخاب کنند. پیشبرد این کار فقط از کسی برمیآمد که به نسل موج نوِ فرانسه تعلق داشته باشد، نسلی که همزمان در میانۀ قرن و در میانۀ سینما جای داشت – نه زیاده زود به صحنه آمده بود نه زیاده دیر. فقط این نسل بود که فرصت داشت به خود از منظری «تاریخی» فکر کند.
از من بپرسند میگویم این تنها راه تحریر تاریخ است. برای من راهی جز این برای دریافتن این معنی نبود. بله، من برای فرد خودم تاریخی شخصی داشتم ولی اگر سینما نبود درنمییافتم که تاریخی خاصِ خودم هم دارم. راهی جز این نبود، و من این را مدیون سینمایم.
تاریخی عظیمتر از تاریخ سینما نداریم. تحریر تاریخ دغدغهای قرن نوزدهمی بود که در قرن بیستم حل شد. تاریخ سینما عظیمتر از دیگر تاریخها است زیرا هرچه را دارد برمیتاباند در حالیکه تاریخهای دیگر خود را محدود میکنند. وقتی فوکو «جنون و تمدن» را نوشت، جنون را در این کتاب محدود کرد. [گدار اشاره به کتابی میکند.] وقتی لانگلوآ فیلم «نوسفراتو» را روی پرده تاباند، آن هم در روستای کوچکی که نوسفراتو در آن زندگی میکرد، شما پیشتر ویرانههای برلین را در 1944 دیده بودید، بله، برتاباندنی روی داد. پس، ساده بگویم، تاریخی عظیمتر از تاریخ سینما نداریم زیرا سینما میتواند آنچه را دارد روی پرده بتاباند. باقی تاریخها کاری جز محدودکردن خود ندارند.
پس هدف من، ای وای [میخندد] شبیه آن شعر کوتاه برتولت برشت است: «پروژهام را میآزمایم با احتیاط: امکان پیاده کردنش نیست.» آخر آن پروژه را فقط با تلویزیون میتوان محقق کرد که کارش محدودکردن است. بله، میتواند تصویر شمای بیننده را روی صفحۀ نمایش بتاباند ولی آنوقت شما آگاهیتان را از کف میدهید، پس زده میشوید. در سینما بیننده مجذوب میشود، اما میتوان از این تاریخِ برتاباندنی نوعی یادگاری ساخت. این تنها تاریخی است که خود را برمیتاباند و کاری بیش از این هم از ما ساخته نیست. ولی این عظیمترین تاریخ است، تاریخی که پیش از این هرگز گفته نشده است.
ترجمه صالح نجفی