اخبار هنری: دیشب با اردشیر صحبت میکردم. از من انتقاد میکرد که در مورد دوستانم اسیر توهم هستم. در رویاهای خودم از آنها چیزی دیگری درست میکنم، آن چیزی که دلم میخواهد آنها باشند، و بعد در همان رویا میمانم. واقعیت آنها را نمیتوانم ببینم. انکار نکردم. گیتا هم با اردشیر همعقیده بود. من هم چند کلمهای صحبت کردم، نه در دفاع از خودم. در حقیقت چیزی نتوانستم بگویم. چه میشد گفت. شاید با حق اردشیر باشد. ولی به نظر من اصل مطلب بر سر رابطه عالم واقع و عالم خیال، میزان حقیقت و اعتبار هر یک و تصوری است که هر یک از ما از واقعیت و رویا داریم: بردن واقعیت به ساحت رویا و چنین واقعیتی را آزمودن، آن را تجربه کردن و در آن به سر بردن. از طرف دیگر آوردن رویا به درون واقعیت و چنین رویا را «زندگی کردن». همچنین مسئله به شناخت ما از واقعیت رویا و نیز به تصور و خودآگاهی ما، از این دو و ارادهای که در مورد مرزها و آمیختگیهای این دو به کار میبریم بستگی دارد. من تا آنجا که بتوانم با کولهبار رویا در راههای حقیقت قدم میزنم تا بتوان این جاده ناهموار را اندکی پیمود، تا رنج راه کمتر شود. در این میانه «رویا»؛ شهر و ادبیات همراه خوبی است. فلسفه نیز برایم دنیای دیگری میسازد که خوب یا بد با این دنیای نان و آبگوشتی روزمره تفاوت دارد. ولی بالاتر از همه اینها عشق جوهر همه رویاهاست و همیشه در جایی است که دست واقعیت به آن نمیرسد.
▪️شاهرخ مسکوب در ۲۳ فروردين ۱۳۸۴ در «تنهایی» در بیمارستانی در پاریس بر اثر سرطان خون درگذشت. در «حال و هوای جوانی» نوشته بود:
«احساس میکنم در زندگی مردهام و تن بیجانی را حرکت میدهم. خالی هستم. تنهایی چیز وحشتناکی است، از مرگ بدتر است. چون مرگ تنهایی است بدون احساس تنهایی».
▫️عکس: فرخ غفاری، شاهرخ مسکوب، بزرگ علوی و داریوش شایگان.