اخبار هنری: مصاحبه و گفتگو با تارکوفسکی
شما فيلمتان را به كن فرستاديد. راجعبه فيلمهای ديگری كه در آنجا به نمايش درآمد چه نظری داريد؟
تارکوفسکی: از اينكه استانداردهایشان اينقدر پايين بود حیرت کردم. نمیفهمم. از يك طرف، هر چیزی كه ديدم فوقالعاده حرفهای بود، از طرف ديگر بالکل تجاری بودند. مثلاً طوری به موضوع پرداخته بودند كه انگار فيلم موظف بوده با همه ارتباط برقرار كند: مسئلهی جنبش طبقهی كارگر يا رابطهی بين طبقهی كارگر و ديگر طبقات. و تمامشان هم انگار از چشم مخاطب ساخته شده بودند، طوری كه موردپسند واقع شوند. آدم واقعاً احساس میكرد كه تمام فيلمها را يك نفر و یک شخص تدوين کرده… درحالیکه مهمترين چيز برای فيلم اين است كه مراقب ريتم درونی آن باشيم. بنابراين چيزی كه میتوانست منحصربهفرد باشد، پيشپاافتاده و مبتذل شده بود. عجيب بود. حتی فيلم فلينی دربارهی رم كه از بين تمام فيلمها جالبترين هم بود و خارج از جشنوارهی اصلی به نمایش درآمد، تماشاگر را به بازي گرفته بود و ريتم تدوينش بهقدري سطحی بود كه آدم از دست فلينی ناراحت میشد. يادم است جایی تصاوير هر يك از پلانهایش، مدت پلانهایش و ريتم آنها به حالت درونی پرسوناژ و مؤلف بستگی داشت. اما اين تصاوير با نگاهی ساخته شده بود تا موردپسند مخاطب قرار بگيرد. به نظر من زننده بود. درهرحال فيلم چيزی دربارهی خود فلينی يا دربارهی زندگی به ما نمیگويد.
نظرتان راجعبه «مكبث» پولانسكی چيست؟
از آن خوشم نيامد. خيلی سطحی و كممايه بود. مسئلهی اخلاقیِ وجدان مرد را كه دارد تقاص عمل شريرانهای را كه مرتكب شده میدهد كلاً ناديده گرفته. تعجب كردم كه كسی توانسته شكسپير بسازد و مباحث معنوی را كاملاً ناديده بگيرد. اين يك قصور بزرگ از سوی پولانسكی است. مضامين جدیِ فيلم فقط با تأكيدش بر ناتوراليستبودن نشان داده میشود. فيلم بهقدری مبسوط است كه از رئاليستبودن بازمانده. هدف كارگردان مشخص است و به معناي دقيق كلمه صرفاً وسيلهایست برای دستيابی به هدف. و مخاطب با همان يك بار میتواند بفهمد كه هدف آشکارا نتوانسته با بافت فيلم يكی شود و مشخصاً فقط تبديل به مقصود معينی شده.
«دربارهی سولاريس»، گفتوگوی تاركوفسكی با ز. پوگوژتس در سال 1973 دربارهی «سولاريس» و ديگر فيلمها، ترجمهی عظیم جابری.